801
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

خانواده من اند» . ۱

ب ـ خوددارى مردم از دشنامگويى به او

۹۲۷.تاريخ اليعقوبىـ درباره حوادث سال ۴۴ هجرى ـ: در اين سال ، معاويه در مسجد ، مقصوره ساخت و در دو عيد [ فطر و قربان] ، منبرها را به مصلّى منتقل كرد و پيش از نماز ، خطبه خواند . اين به خاطر آن بود كه وقتى مردمْ نماز مى خواندند ، [ به خانه هايشان] بر مى گشتند تا لعن على عليه السلام را نشنوند . از اين رو ، معاويه خطبه را بر نماز ، مقدّم داشت .
او فدك را به مروان بن حَكَم بخشيد تا بدين وسيله ، خاندان پيامبر خدا را خشمگين سازد . ۲

۹۲۸.الطبقات الكبرىـ به نقل از سعد بن محمّد بن حسن بن عطيّه ـ: سعد بن جُناده به كوفه نزد على بن ابى طالب عليه السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان! برايم پسرى به دنيا آمده است ؛ او را نام گذارى كن .
على عليه السلام فرمود : «اين ، عطيّه خداوند است» .
لذا عطيّه ۳ ناميده شد . مادر او كنيزى رومى بود .
عطيّه به همراه ابن اشعث ، عليه حَجّاج ، خروج كرد . وقتى سپاه ابن اشعثْ شكست خورد ، عطيّه به فارس گريخت .
حَجّاج به محمّد بن قاسم ثقفى نوشت : «عطيّه را فرا بخوان . اگر على بن ابى طالب را لعن كرد [ كه رهايش مى كنى] ، و گرنه به او چهارصد شلّاق بزن و موى سر و ريشش را بتراش» .
[ محمّد بن قاسم ،] وى را فرا خواند و نامه حَجّاج را برايش خواند . عطيّه از لعن

1.صحيح مسلم : ج۴ ص۱۸۷۱ ح۳۲ .

2.تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۲۲۳ .

3.وى عطيّة بن سعد بن جناده عوفى ، از بزرگان تابعيان و اوّلين كسى است كه به همراه جابر بن عبد اللّه انصارى ، قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كرد .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
800

من گفت : آيا در بين شما به پيامبر خدا دشنام گفته مى شود؟
گفتم : پناه بر خدا! يا منزّه است خدا! يا كلمه اى شبيه به اينها گفتم .
گفت : از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «هر كس على را دشنام بگويد ، مرا دشنام گفته است» . ۱

۹۲۶.صحيح مسلمـ به نقل از عامر بن سعد بن ابى وقّاص از پدرش ـ: معاوية بن ابى سفيان به سعد ، فرمان داد [به دشنامگويى به على عليه السلام ] و گفت : چه چيزى مانع شده است كه ابو تراب را بد بگويى؟
سعد گفت : سه چيزى را كه پيامبر خدا به على عليه السلام فرمود : به ياد مى آورم و هرگز وى را دشنام نمى گويم و براى من ، [داشتن] يكى از آن سه ، محبوب تر از شتران سرخ موست :
هنگامى كه پيامبر خدا در يكى از جنگ ها على عليه السلام را جانشين ساخت ، وى به ايشان گفت : اى پيامبر خدا! آيا مرا با زنان و بچّه ها وا مى نهى؟
پيامبر خدا به وى فرمود : «آيا از اين كه نسبت به من ، همچون هارون نسبت به موسى عليه السلام باشى ، جز آن كه پس از من پيامبرى نيست ، خشنود نيستى؟» .
و در روز خيبر شنيدم كه [ پيامبر خدا] مى فرمود : «پرچم را به كسى مى دهم كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش نيز وى را دوست دارند» . در انتظار تحقّق اين سخن بوديم كه فرمود : «على را برايم صدا كنيد» .
على عليه السلام چشم درد داشت كه وى را آوردند . ايشان آب دهن به چشم او زد و پرچم را به وى داد و خداوند ، او را پيروز ساخت .
و هنگامى كه اين آيه : «بگو : بياييد پسرانمان را و پسرانتان را ... فرا بخوانيم»۲ نازل شد ، پيامبر خدا ، على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را خواست و فرمود : «بار خدايا! اينان ،

1.المستدرك على الصحيحين : ج۳ ص۱۳۰ ح۴۶۱۵ .

2.آل عمران : آيه ۶۱ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165167
صفحه از 896
پرینت  ارسال به