813
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

وقتى [ عمر بن عبد العزيز] به خلافت رسيد ، آن قدر به دنيا علاقه نداشت كه براى آن ، مرتكب اين [ گناه ]بزرگ شود . پس بدگويى على عليه السلام را ترك كرد و به كارگزارانش نوشت كه آنان نيز آن را ترك كنند ، و در عوض ، اين آيه را خواند : «به درستى كه خداوند به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان ، فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم ، باز مى دارد . او به شما اندرز مى دهد ، باشد كه پند گيريد»۱ .
اين كار ، در نظر مردم ، جايگاهى نيكو يافت و وى را به اين خاطر ، بسيار مدح كردند . ۲

1.نحل : آيه ۹۰ .

2.الكامل فى التاريخ : ج۳ ص۲۵۵ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
812

ه ـ برداشته شدنِ دشنامگويى به امام عليه السلام

۹۳۱.الكامل فى التاريخ :بنى اميّه ، امير مؤمنان (على بن ابى طالب عليه السلام ) را دشنام مى گفتند ، تا آن كه عمر بن عبد العزيز ، خلافت را به دست گرفت . او اين كار را ترك كرد و به همه كارگزارانش نوشت كه آن را ترك كنند .
دليلِ اين كه وى على عليه السلام را دوست داشت ، اين است كه خود گفت : من در مدينه علم مى آموختم و همراه (شاگرد) عبيد اللّه بن عبد اللّه بن عُتبة بن مسعود بودم.در اين خصوص (بدگويى من از على) ، خبرى از من به وى رسيده بود .
روزى پيشش آمدم و او در حال نماز بود . نماز را طولانى كرد . نشستم و منتظر شدم تا از نماز ، بيرون آيد . وقتى نمازش پايان يافت ، به من رو كرد و گفت : كِى فهميدى كه خداوند ، پس از خشنودى از اهل بدر و اهل بيعت رضوان ، بر آنان خشم گرفته است؟
گفتم : اين موضوع را نشنيده ام .
گفت : پس ، خبرى كه از تو درباره على به من رسيده است ، چيست؟
گفتم : از درگاه خداوند و تو عذرخواهى مى كنم . [ از همين الان] از روشى كه داشتم ، دست برداشتم .
[ دليل ديگر ، اين بود كه] هر گاه پدرم سخنرانى مى كرد و به على ناسزا مى گفت ، زبانش سنگين مى شد . گفتم : اى پدر! در سخنرانى ات خوب پيش مى روى ؛ ولى هر گاه به ياد كردن از على مى رسى ، در مى يابم كه ناتوان مى شوى .
گفت : آيا اين مطلب را متوجّه شده اى؟
گفتم : آرى .
گفت : اى پسرم! اگر اين مردمى كه در گِرد ما هستند ، آنچه را ما از على مى دانيم ، بدانند ، از گِرد ما پراكنده مى شوند و به سوى فرزندان وى مى روند .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163630
صفحه از 896
پرینت  ارسال به