وقتى [ عمر بن عبد العزيز] به خلافت رسيد ، آن قدر به دنيا علاقه نداشت كه براى آن ، مرتكب اين [ گناه ]بزرگ شود . پس بدگويى على عليه السلام را ترك كرد و به كارگزارانش نوشت كه آنان نيز آن را ترك كنند ، و در عوض ، اين آيه را خواند : «به درستى كه خداوند به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان ، فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم ، باز مى دارد . او به شما اندرز مى دهد ، باشد كه پند گيريد»۱ .
اين كار ، در نظر مردم ، جايگاهى نيكو يافت و وى را به اين خاطر ، بسيار مدح كردند . ۲