825
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

همه ، همراهى برايم باقى نگذاشت .
ابو ذر به سال 32 هجرى زندگى را بدرود گفت و آنچه را كه پيامبر خدا در آينه زمان ديده بود و گفته بود كه : «خدا رحمت كند ابو ذر را ! تنها زندگى مى كند ، تنها زندگى را بدرود مى گويد و در هنگامه قيامت ، تنها برانگيخته مى شود» ۱ ، جامه واقعيت پوشيد .
گروهى از مؤمنان ، از جمله مالك اشتر ، پس از مرگ آن صحابى بزرگْ فرا رسيدند و با تجليل و احترام ، پيكر نحيف آن حقگوى روزگار را به خاك سپردند .

3

ابو رافع ، آزاد شده پيامبر خدا

از او با كُنيه نام برده مى شود و در نام او اختلاف است . بيشتر اهل علم ، نام او را اسلم دانسته اند و برخى ابراهيم و برخى نام هاى ديگر . وى از چهره هاى برجسته تشيّع و از پيشتازان در تأليف و تدوين و دانش و از همراهان ارجمند امام نيكان است .
ابورافع ، از غلامان عبّاس (عموى پيامبر صلى الله عليه و آله ) بود كه او را به پيامبر صلى الله عليه و آله بخشيد . چون عبّاس ، اسلام آورد و ابو رافع ، خبر اسلام آوردن او را به پيامبر خدا داد ، پيامبر صلى الله عليه و آله او را آزاد كرد .
ابو رافع در همه جنگ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله بجز بدر ، شركت كرد و پس از ايشان با استوارى تمام در كنار امير مؤمنان ايستاد و از او جدا نشد .
ابو رافع از جمله راويان حديث غدير است . او را از نيكْ نهادان و شايستگان شيعه بر شمرده اند كه در نبردهاى على عليه السلام نيز همراه او بوده است .
ابو رافع ، مسئول بيت المال امام عليه السلام در كوفه بود و دو فرزند او ، عبيد اللّه و على ، از كاتبان مولا عليه السلام بودند .

1.الإصابة : ج ۷ ص ۱۰۹ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
824

خروش او عليه بيداد ، شُهره تاريخ است . او اسراف ، تبذير و بخشش هاى ناهنجار خليفه سوم را برنتابيد و عليه آنها خروشيد و تحريف هايى را كه مى خواستند براى پشتوانه سازى اين حاتم بخشى ها درست كنند ، نيارست و بر خليفه و توجيه گرى كعب الأحبار ، طعن زد و خليفه ، او ، اين فريادِ رساى عدالتخواهى را به شام ـ كه ديارى تازه مسلمان و ناآشنا به فرهنگ اسلام بود ـ تبعيد كرد .
معاويه نيز كه در شام ، چونان شاهان مى زيست و اعمال قيصرگونه انجام مى داد و عملاً احكام اسلام را زير پا مى نهاد ، از فريادهاى ابو ذر در امان نماند و بدين سان به عثمان نوشت كه اگر ابو ذر در شام بماند ، آن جا را به آشوب خواهد كشيد . عثمان نيز دستور داد كه ابو ذر را به مدينه بازگردانند . چنين كردند ، با سخت ترين و رنج آميزترين شكل .
ابو ذر به مدينه آمد . نه شيوه عثمان ديگرگون شده بود و نه موضع ابو ذر ! پس اعتراض بود و فرياد كردن ، حق گويى بود و افشاگرى ؛ و چون تطميع ها و تهديدهاى دستگاه حكومت ، كارگر نيفتاد ، شيوه برخورد حكومت به گونه اى ديگر شد : تبعيد او به ربذه ، بيابان خشك و سوزان ، و بخش نامه خليفه كه هيچ كس حق ندارد ابو ذر را بدرقه كند .
على عليه السلام آن بخش نامه ستمگرانه را برنتابيد و با فرزندان و تنى چند از صحابيان ، ابو ذر را بدرقه كرد و در جملاتى سنگين ، مظلوميت ابو ذر را بيان فرمود . ديگران نيز سخن گفتند تا مردمان بدانند كه ابو ذر ، اين صحابى بزرگ را حقگويى و ستم ستيزى اش به ربذه مى فرستد ، نه چيزهاى ديگر .
تبعيد ابو ذر ، از جمله زمينه هاى شورش عليه عثمان بود . او به ربذه رفت با دلى شاد از اين كه از زير بار مسئوليت حقگويى ، شانه خالى نكرده است و با قلبى آكنده از غم كه تنهايش گذاشتند ، و او را از مرقد مطهّر حبيبش پيامبر خدا جدا ساختند .
عبد اللّه بن حواش كعبى مى گويد : ابو ذر را در ربذه ديدم ، نشسته در سايه سايبانى ، تنهاى تنها . گفتم : هان ، ابو ذر! تنهايى؟
گفت : هماره امر به معروف و نهى از منكر ، شعارم بود و حقگويى شيوه ام و اين

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189023
صفحه از 896
پرینت  ارسال به