گزارش سازان است . حسن بن زين الدين (م 1011 ق) ، مشهور به «صاحب معالم» ، هوشمندانه نقش بنى اميّه را در ساختن اين ماجرا يافته است ، و در ميان معاصران ما ، محقّقانى چون سيد جعفر مرتضى عاملى بر آن ، تأكيد كرده اند .
اگر بدانيم كه ابن عبّاس با توجّه به جايگاه بلند و شهرت علمى انكار ناپذير در آن روزگار تيره ، مدافع بى باك و نستوه على عليه السلام و آل او و منتقد و افشاگر حاكمان بنى اميّه بوده است ، فهم اين ديدگاه ، سهل خواهد بود . ضمن آن كه ابن عبّاس را معصوم نمى شماريم و احتمال خطاى او را نفى نمى كنيم ، قبول تمام آنچه را درباره اين جريان در كتب تاريخى آمده است ، كارى غير محقّقانه و دور از شخصيت ابن عبّاس مى دانيم .
از اين رو ، ابن ابى الحديد مى گويد : ماجراى اين نامه براى من مشكل شده است . اگر آن را انكار كنم و بگويم كه اين نامه جعلى است و آن را به دروغ به امير مؤمنانْ نسبت مى دهند ، با راويان ، مخالفت كرده ام ؛ زيرا آنان بر نقل اين سخن از امام عليه السلام اتّفاق دارند و در بيشتر كتاب هاى سيره نگارى از آن ياد شده است .
و اگر بخواهم آن را خطاب به ابن عبّاس بدانم ، آگاهى ام به همراهى او با امير مؤمنان (در زندگى و پس از مرگ ايشانْ) مانع مى شود .
و اگر خطاب به فرد ديگرى باشد ، نمى دانم آن را خطاب به كدام يك از خويشان حضرت بدانم ؛ چون سخن حضرت به اين نكته اشاره دارد كه مخاطب نامه از خويشان و عموزادگان ايشان است .
بدين ترتيب ، من در باره اين موضوع ، نمى توانم نظرى بدهم و توقّف مى كنم .