855
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

بر محمّد بن ابى بكرْ دشوار گشت و مصريان بر او شوريدند ، امام عليه السلام مالك را فرا خواند و او را بر حكومت مصر گمارد .
مولا عليه السلام كه با توجه به شايستگى ها ، والايى ها ، تدبير ، نستوهى و هوشمندى و كارآگاهى مالك ، وى را بدين سمت گمارده بود ، در معرّفى او به مردم آن ديار نوشت :
« ... من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما روانه كردم كه در روزهاى هراس نمى خوابد و در ساعت هاى ترس ، روى از دشمن بر نمى تابد و براى بدكاران ، از آتش سوزانْ سخت تر است . او مالك ، پسر حارث ، از قبيله مَذحِج است .
به او گوش سپاريد و تا آن گاه كه حق مى گويد از او فرمان بريد كه او شمشيرى از شمشيرهاى خداست . نه تيزى آن كُند مى شود و نه ضربتش بى اثر . اگر به شما فرمان داد كه حركت كنيد ، حركت كنيد و اگر گفت : بِايستيد ، بايستيد كه جز به فرمان من ، نه پيشروى كند و نه عقب نشينى ، و نه كارها را پس و پيش مى اندازد .
بدانيد كه من [ در اعزام او] شما را بر خودم مقدّم داشتم ؛ چرا كه او خيرخواه شماست و در برابر دشمنانتان سرسخت است» . ۱
آيين نامه حكومتى مولا ـ كه به «عهدنامه مالك اشتر» مشهور شده است ـ بلندترين و شكوهمندترين سند عدالت گسترى و حكومت صالح است كه جاودانه تاريخ است .
معاويه كه به مصر ، اميد بسته بود و با حضور مالك ، همه نقشه هايش را نقش بر آب مى ديد ، پيش از رسيدن مالك به مصر ، او را از پاى درآورد و بدين سان ، شير بيشه هاى نبرد و رزم آور بى همانند و يار بى همتاى مولا ، ناجوان مردانه با شربت عسل آلوده به زهر جگرسوز ، شهد شهادت نوشيد و روح نورانى و مينويى اش به ملكوت، پرواز كرد .
جان مولا عليه السلام با اين غم ، فسُرد و اين داغ ، بسى بر او گران آمد و مرگ مالك را از مصيبت هاى روزگار شمرد . سوگ نامه هاى مولا عليه السلام در مرگ مالك ، بى نظير است .

1.نهج البلاغة : نامه ۳۸ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
854

در صِفّين ، در نبردهاى آغازينِ ماه ذى حجّه ، مسئوليت اصلى و نقش بنيادين بر دوش مالك بود و در مرحله دوم (ماه صفر) نيز فرماندهى روزانه دو روز از هشت روز را بر عهده داشت .
مالك ، در نبردهاى تن به تن و گشودن گِرِه هاى جنگ و حلّ مشكلات سپاه و به پيش بردن سپاهيان به فرمان امام عليه السلام ، جلوه اى شگفت داشت ؛ امّا جلوه خيره كننده و جاودانه مالك ، در آخرين روزهاى جنگ ، بويژه در «روز پنج شنبه» و «ليلة الهَرير (شب زوزه)» است .
روز پنج شنبه و شب جمعه مشهور به «ليلة الهرير» ، ميدان نمايش شگرف شجاعت ، شهامت ، رزم آورى و نبرد بى امان مالك بود كه آرايش لشكر معاويه را در هم ريخت و صبح جمعه تا نزديكى خيمه فرماندهى او به پيش تاخت .
شكست دشمن ، قطعى بود . ستم ، نَفَس هاى پايانى را مى كشيد . شور پيروزى در چشمان مالك ، برق مى زد كه عمرو عاص ، دام توطئه بگسترد و خوارج و اشعث به يارى اش رفتند و حماقت ، پيرايه بر آن افزود و بدين سان ، مولا عليه السلام را در تنگنا نهادند كه صلح را بپذيرد و مالك را باز گردانَد .
طبيعى بود كه در چنين لحظه حسّاس شگرف و سرنوشت سازى ، مالك نپذيرد و على عليه السلام نيز ؛ امّا چون بدو خبر رساندند كه جان مولا در خطر است ، با دلى آكنده از اندوه ، شمشير در نيام كرد و معاويه ـ كه آماده امان گرفتن بر جانش بود ـ ، از مرگ جَست و از تنگنا رها شد .
مالك با خوارج و اشعث ، درگير شد و در باب آنچه پيش آمده بود ، با آنها سخن گفت و با هوشمندى وتيزبينى ، ريشه مقدّس مآبى آنان را در فرار از مسئوليت و دنيازدگى دانست .
چون امام على عليه السلام عبد اللّه بن عبّاس را به عنوان داور (حَكَم) ، پيشنهاد كرد و خوارج نپذيرفتند ، مالك را پيشنهاد داد ؛ امّا شگفتا كه آنان (خوارج و اشعث) كه بر يَمنى بودن داورْ اصرار داشتند ، مالك را ـ كه ريشه در يَمن داشت ـ نپذيرفتند .
مالك، پس از جنگ صِفّين به محل مأموريت خود بازگشت و چون در مصر ، كار

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189462
صفحه از 896
پرینت  ارسال به