99
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

آيا مى توان تصوّر كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله جامعه ى نو بنياد اسلامى را رها كرده و سرنوشت آن را به خود جامعه سپرده باشد و در عين حال، از آينده، آسوده خاطر بوده باشد؟!
و آيا معقول است كه پيامبر صلى الله عليه و آله زمام امور را به جامعه اى بسپرد كه وارثان آن رسالت تحوّل آفرين، از چنان جايگاه فكرى و سياسى والايى برخوردار نبودند كه بتوانند با آرامش و آينده نگرى، فردايشان را رقم بزنند ؟
چه اينكه آنان ، درك استوارى از جايگاه والاى نبوّت و پيامبر خدا نداشتند و از اين رو بود كه گاه، او را چنان فردى مى انگاشتند كه «از سرِ خشم و خشنودى» ۱ سخن مى گويد و ديگر گاه، او را به عدالت ، توصيه مى نمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصميم هاى او بر آنان، در اصل رسالت، شك مى كردند.
وآيا مى توان تصوّر كرد كه يهوديان منافقان آرام گرفته بودند و ديگر با اسلام ، كارى نداشتند؟! آيا براى سياستمدارى هوشمند و آگاه، معقول است كه اين همه را ناديده انگارد و بدون داشتن هيچ طرح و برنامه اى براى حركت نوپايش، بگذارد و بگذرد؟! آيا مى توان پيامبر خدا را پيشوايى تصوّر كرد كه پس از آن همه درگيرى ها، بر اين باور بوده است كه امّتش چنان صلابتى يافته اند كه ديگر نبايد نسبت به آنها هراسى داشت و چنان سربه راه شده اند كه ديگر خطرى بر سرِ راه نخواهند داشت؟!

پيش فرض دوم : بى اعتنايى نسبت به آينده

اين سخن ، بدين معناست كه باور داشته باشيم كه پيامبر خدا ، خطر را احساس مى كرد وموقعيّت آينده را به خوبى درمى يافت ؛ امّا مسئوليّت و رسالتش را با فرجام زندگى اش تمام شده تلقّى مى كرد و از آن جا كه خود در ميان مردم نبود و خطرى شخص او را تهديد نمى كرد و نيز از آن جا كه آنچه احتمالاً به وقوع مى پيوست، با

1.المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۱۸۷ ح ۳۵۹ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
98

3. پيامبر صلى الله عليه و آله با نصّى (تصريحى) روشن، «آينده را رقم زده» و شخصى را كه مى بايد پس از او مسئوليّت هدايت امّت و اداره جامعه اسلامى را به دوش گيرد، معرّفى كرده است.
اكنون به اين فرض ها مى نگريم و چگونگى آنها را بررسى مى كنيم. ۱

فرض نخست . سكوت در قبال آينده

چرا پيامبر صلى الله عليه و آله طرحى براى آينده نيفكنده و آينده امّت را مسكوت گذاشته است؟ چنين موضعى ممكن است از چگونه انديشه اى سرچشمه گرفته باشد؟
اين بى اعتنايى و مسكوت گذاشتن را مى توان بر دو پيش فرض، بنا نهاد . اكنون بايد بنگريم كه آيا اين دو پيش فرض ، معقول اند:

پيش فرض اوّل : احساس امنيّت و نفى هر گونه خطر

اين سخن، بدين معناست كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى دانسته كه هيچ گونه خطرى امّت را تهديد نمى كند و هيچ جريان درهم شكننده اى آينده مردم را متزلزل نمى سازد و امّتى كه به زودى، «رسالت اسلامى» را به ارث خواهد برد، در ايجاد طرحى براى اداره جامعه، موفّق خواهند بود.
وحال آنكه خطرهايى جامعه نوپاى اسلامى را تهديد مى كرد.اين خطرها عبارت اند از:


الف ـ خلأ رهبرىب ـ رشد نايافتگى جامعه
ج ـ منافقان و جريان هاى ويرانگر از دروند ـ يهود، قدرت هاى ديگر و خطرهايى از برون

1.بررسى هاى خردمندانه و تحليل هاى درخشانى كه در پى مى آيد ، از كتاب ارزشمند نشأة التشيّع والشيعة (ص ۲۳ـ۵۶) ، اثر انديشمند شهيد ، آية اللّه سيّد محمّد باقر صدر است كه توضيحاتى بر آن افزوده و منقولات آن را مستند ساخته ايم .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165099
صفحه از 896
پرینت  ارسال به