رواياتى كه تكيه گاه زمين را شاخ گاو يا شانه ماهى مى دانند
پرسش :
رواياتى را كه تكيه گاه زمين را شاخ گاو يا شانه ماهى مى دانند، چگونه ارزیابی می کنید؟
پاسخ :
در مصادر حديثىِ شيعه[۱]و اهل سنّت[۲]رواياتى ديده مى شوند كه تكيه گاه زمين را شاخ گاو يا شانه ماهى مى دانند . در ارزيابى اجمالى اين روايات ، چند نكته قابل توجّه است :
يك . سند اين روايات ، به استثناى دو روايت،[۳]معتبر نيست ؛ بلكه شمارى از آنها فاقد سندند .
دو . متن آنها مضطرب است . يكى مى گويد :
الأَرضُ عَلَى الحوتِ ، وَ الحوتُ عَلَى الماءُ ، وَ الماءُ عَلَى الصَّخرَةِ ، وَ الصَّخرَةُ عَلى قَرنِ ثَورٍ أملَس ، وَ الثَّورُ عَلَى الثَّرى .[۴]زمين بر پشت ماهى قرار دارد و ماهى بر روى آب ، و آب بر روى تخته سنگ ، و تخته سنگ بر روى شاخ صاف و برّاق يك گاو نر ، و گاو بر روى خاك .
روايتى ديگر مى گويد :
الأَرضُ عَلَى الحوتِ ، وَ الحوتُ عَلَى الماءِ ، وَ الماءُ عَلَى الثَّرى .[۵]زمين بر پشت ماهى است ، و ماهى بر روى آب ، و آب بر روى خاك .
روايتى ديگر مى گويد :
وَضَعَ الأَرضَ عَلَى الحوتِ ، وَ الحوتُ فِي الماءِ ، وَ الماءُ فى صَخرَةٍ مُجَوَّفَةٍ ، وَ الصَّخرَةُ عَلى عاتِقِ مَلَكٍ ، وَ المَلَكُ عَلَى الثَّرى ، وَ الثَّرى عَلَى الرّيحِ العَقيمِ ، وَ الرّيحُ عَلَى الهَواءِ ، وَ الهَواءُ تُمسِكُهُ القُدرَةُ ... .[۶]زمين را بر پشت ماهى قرار داد ، و ماهى در آب است ، و آب در تخته سنگى ميان تهى است ، و تخته سنگ بر شانه فرشته اى ، و فرشته بر روى خاك ، و خاك بر روى باد سترون ، و باد بر هواست و هوا را قدرت ، نگه مى دارد... .[۷]
روايتى ديگر مى گويد :
وَ السَّبعُ [ أىِ الأَرَضونَ السَّبعُ] وَ مَن فيهِنَّ وَ مَن عَلَيهِنَّ عَلى ظَهرِ الدّيكِ كَحَلقَةٍ فى فَلاةٍ قِىٍّ ، وَ الدّيكُ لَهُ جنَاحانِ ؛ جَناحٌ بِالمَشرِقِ وَ جَناحٌ بِالمَغرِبِ ، وَ رِجلاهُ فِى التُّخومِ... .[۸]زمين هاى هفتگانه و آنچه در درون آنها و بر روى آنهاست ، بر پشت خروس است ، همانند حلقه اى در بيابانى خشك و خالى ، و خروس داراى دو بال است : يك بال او ، در مشرق است و بال ديگرش در مغرب ، و دو پايش در مرزها[ ى زمين ] ... .
نيز در نقلى از كعب آمده است :
الأَرَضونَ السَّبعُ عَلى صَخرَةٍ ، وَ الصَّخرَةُ في كَفِّ مَلَكٍ ، وَ المَلَكُ عَلَى جَناحِ الحوتِ ، وَ الحوتُ فِي الماءِ ، وَ الماءُ عَلَى الرّيحِ ، وَ الريّحُ عَلَى الهَواءِ ، ريحٌ عَقيمٌ لا تُلقِحُ ، وَ إنَّ قُرونَها مُعَلَّقَةٌ بِالعَرشِ .[۹]زمين هاى هفتگانه بر روى صخره اى قرار دارند ، و صخره در كف فرشته اى است ، و فرشته بر روى بال ماهى است ، و ماهى در درياست ، و آب بر روى باد است ، و باد بر روى هواست ؛ بادى است سترون كه بارور نمى سازد ، و شاخ هاى آن [ ماهى ، ]به عرش آويخته است .
و ... .[۱۰]
سه . آنچه از ظاهر اين روايات فهميده مى شود ، خلاف عقل ، علم و نيز قرآن و احاديثى است كه به روشنى دلالت دارند كه زمين ، تكيه گاهى قابل رؤيت ندارد و به امر خداوند متعال در فضا معلّق است . همچنين مخالف آيات و احاديثى است كه به كُروى بودن زمين ، اشاره دارند .[۱۱]از اين رو ، مفهوم ظاهرى اين احاديث ، فاقد ارزش علمى و اسلامى است .
چهار . با عنايت به آنچه گذشت ، پژوهشگران در مواجهه با روايات مذكور ، بدين سان اظهار نظرهاى متفاوتى كرده اند :
الف . همه اين روايات ، ساختگى هستند و ريشه در اساطير يونانى دارند .[۱۲]
ب . آنچه در اين روايات به عنوان تكيه گاه زمين معرّفى شده است ، رمز و اشاره است و معناى ظاهرى آنها مراد نيست .[۱۳]
ج . منظور از آنچه تكيه گاه زمين معرّفى شده ، فرشتگانى هستند كه تدبير جهان ، به عهده آنهاست .[۱۴]
د . اسم هاى مذكور (مانند : ماهى ، گاو نر ، خروس) ، اشاره به صُوَر مثالى[۱۵]يا ربّ النوع هايى است كه فلاسفه به آنها معتقد بوده اند .[۱۶]
ه . در روايات مورد اشاره ، مضاف ، در تقدير است و مقصود ، آن است كه زمين به شكل شاخ گاو و يا به شكل ماهى ، آفريده شده است .[۱۷]
و . روايتى است كه : كشاورز سال خورده اى كه داراى دو گاو شخم زن بود ، به خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و اظهار داشت : اكنون كه عمرم به پايان رسيده است ، چه طور است كه آخرين سرمايه معيشت خود ، يعنى اين يك جفت گاو را به فروش برسانم و با پول آن ، به گوشه اى بروم و با معيشتى اندك ، به عبادت خدا بپردازم؟
امام عليه السلام در پاسخ فرمود :
لا تَفعَل ، فَإِنَّ الأَرضَ عَلى قَرنَىِ الثَّورِ .[۱۸]اين كار را مكن؛ زيرا زمين بر دو شاخ گاو قرار دارد .
مقصود ، اين است كه بهره بردارى از زمين هاى زراعتى ، بر شاخ هاى تواناى گاو شخم زن ، استوار است و اگر امام عليه السلام در عصر تراكتور بود ، در پاسخ سؤال مذكور مى فرمود : «اين كار را مكن ؛ زيرا زمين بر تراكتور قرار دارد» و دور نيست كه حديث بالا ، مانند برخى احاديث ديگر ، تقطيع شده و نيمه آخر آن (بدون آگاهى از قسمت نخست) ، موجب پندار تكيه كردن زمين بر شاخ گاو گشته باشد .[۱۹]
به نظر مى رسد كه هيچ يك از توجيهات ذكر شده ، استوار نيست و بر اساس قواعدى كه اهل بيت عليهم السلام ـ براى قبول يا ردّ سخنانى كه بديشان منسوب مى گردد ـ به ما آموخته اند ، به دليل مخالفت اين روايات با عقل ، علم ، قرآن و ساير سخنان آنان ، ظاهرا چاره اى جز مجعول دانستن و مردود اعلام كردن آنها نيست .
[۱]ر . ك : بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۷۸ ـ ۹۵ ح ۱ ـ ۳ و ۱۰ و ۳۰ .
[۲]ر . ك : الدرّ المنثور : ج ۸ ص ۲۱۰ ـ ۲۱۲ .
[۳]الكافى : ج ۸ ص ۸۹ ح ۵۵ و ص ۱۵۲ ح ۱۴۳ .
[۴]بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۷۹ ح ۳ .
[۵]بحار الانوار : ج ۶۰ ص ۷۸ ح ۲ .
[۶]بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۷۸ ح ۱ .
[۷]بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۷۸ ح ۱ .
[۸]بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۸۳ ح ۱۰ .
[۹]الدرّ المنثور : ج ۸ ص ۲۱۱ . براى ديدن امثال اين روايات ، ر . ك : همين دانش نامه : ج ۳ ص۲۱۰ـ۲۱۲ .
[۱۰]در اين باره ، نيز ، ر . ك : حديث پژوهى ، مهدى مهريزى : ج ۳ ص ۹۵ ـ ۱۱۱ .
[۱۱]مانند آيه ۴۰ از سوره معارج : «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ ؛ سوگند به پروردگار خاوران و باختران » ؛ زيرا كروى بودن زمين ، مستلزم آن است كه در هر موقعى ، هر نقطه از زمين ، براى گروهى مشرق و براى گروهى ديگر ، مغرب باشد .
[۱۲]زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن : ص ۱۲۳ ، سلسلة الأحاديث الضعيفة : ج ۱ ص ۴۶۲ ح ۲۹۴ ، الصحيح من السيرة : ج ۱ ص ۲۶۴ ، تفسير القرطبى : ج ۱۱ ص ۱۶۹ .
[۱۳]الوافى : ج ۳ ص ۱۲۲ (چاپ سنگى ، كتاب الروضة : ابواب المخلوقات) .
[۱۴]شرح توحيد الصدوق ، قاضى سعيد قمى : ج ۳ ص ۵۶۶ .
[۱۵]شرح اُصول الكافى (شرح ملّا صالح مازندرانى با حاشيه علّامه ميرزا ابوالحسن شَعرانى) : ج ۱۲ ص ۱۶۹ .
[۱۶]شرح توحيد الصدوق ، قاضى سعيد قمى : ج ۳ ص ۵۶۷ .
[۱۷]الإسلام و الهيئة ، سيّد هبة الدين شهرستانى : ص ۱۸۸ـ۱۸۹ . نويسنده معتقد است كه بدين سان ، وى كليد حلّ مشكل را به دست آورده است و توضيحات فراوانى در اين باره داده است .
[۱۸]زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن : ص ۱۱۶ . اين روايت را در منابع حديثى نيافتيم .
[۱۹]زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن : ص ۱۱۶ـ۱۱۷ .
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت