نو يافته‌هايى درباره شيخ بهايى - صفحه 10

5.فرزندان شيخ بهائى

درباره اولاد شيخ بهايى، تا به حال، در کتابهاى شرح حال، مطلبى ذکر نشده است. نويسنده مي‌گويد: در طى بررسى کتابهاى مرحوم آيت اللّه سيد ابراهيم علوى خوئى که هم اکنون در مقبره خانوادگى ايشان، در شهر خوى نگهدارى مى‌شود، به نسخهاى دست يافتم که شايد راهگشايى در اين زمينه باشد. اين نسخه، کتاب الموجز فى الطب، تأليف ابوالحسن علاءالدين على بن أبى الحزم قرشى، معروف به ابن نفيس متطبب است، که به خط نسخ و با عناوين شنگرف، در 13 سطر و 314 صفحه، در قطع رقعى، تحرير شده است. کاتب اين مجموعه، در پايان نسخه، خود را چنين معرفى نموده است:
ابن مرحوم بهاءالدين محمد العاملى، محمد جعفر، ليلة الأربعاً، ثانى عشر من شعبان شهور 1082.
و بعد از آن، اين عبارت نوشته شده:
قد وقعت کتابته من أوله، الاّ خمس صفحات ما قبل آخر، على يد الفقير الحقير الى الغنى، ابن بهاءالدين محمد العاملى، على نقى.
و بعد از آن، اين عبارت نوشته شده:
صار کتابة هذا الکتاب، على يد أخى العزيز لنفسه، الشيخ على نقى، لکنّه أبرم بکتابة خمس صفحات الى الأخ، التقى الشيخ محمد جعفر، والتمس منّى بکتابة صفحة، لأجل البرکة، و کتبتُ هذا ملخص الکلام، و أنا الفقير الى الله الغنى، ابن بهاء الدين محمد العاملى، محمد تقى.
از اين مطالب، چند امر واضح است:
اول آنکه: اين نسخه را، على نقى، فرزند بهاءالدين محمد عاملى، در سال 1082، براى خود نوشته و در پايان، از برادرش، محمد جعفر، درخواست نموده که تبرکاً، چند صفحه از نسخه را بنويسد و او نيز، پنج صفحه آخر نسخه را تحرير کرده و پس از آن، محمد تقى، براى روشن شدن مطلب، اين مسئله را در حاشيه صفحه آخر، توضيح داده است و از اين نوشته پيداست که اين سه نفر، برادر هم بوده اند.
مطلب مهم اين است که آيا شيخ بهاءالدين محمد عاملى که در اين نوشته آمده، همان شيخ بهايى، يا شخص ديگرى است؟ با توجه به انصراف اين اسم به شيخ بهايى، مى‌توان حدس زد که اين شخص، همان شيخ بهايى است، و در صورت صحت اين ادعا، سه فرزند براى شيخ بهايى به اثبات مى‌رسد که ظاهراً، هر سه، از اهل علم بودهاند.
يکى ديگر از بازماندگان شيخ بهايى، شيخ محمد محسن بن شيخ محمد رفيع رشتى اصفهانى، متخلص به عاصى است. او، در مثنوى شور و شيرين که به اسلوب نان و حلواى شيخ بهائى، در سال 1269 ق سروده، از شيخ بهايى، با عنوانِ «جدّ بختيارم، الشيخ بهاء الدين محمد العاملى»، ياد

صفحه از 15