مباني فقه الحديثي شيخ بهايي - صفحه 23

1. ارجاع به منابع اصلى: منابع لغوى که شيخ در اين حديقه مورد استفاده قرار داده، عبارتند از:
الف) صحاح اللغه جوهرى: در مورد هلال و مشخص کردن مقدار زمانى که ماه در آن هلال ناميده مى شود: «فقال فى الصحاح، الهلال، اول ليله والثانيه والثالثه، ثم هو قمر» ( الحديقة الهلالية: ص 66).
ب) القاموس المحيط فيروز آبادى: پس از نقل نظر صحاح، مى افزايد که: « وزاد صاحب القاموس، فقال: الهلال، غرّة القمر، او الى ليلتين، او الى ثلاث، او الى سبع ولليلتين من آخر الشهر، ست وعشرين و سبع وعشرين و فى غير ذلک قمر» (همان).
مواردي که شيخ بهايى به منابع ارجاع نداده اند، بسيار بيشتر از محدود مواردي است که ارجاع داده اند، و شايد اين، بدين معنا باشد که ايشان را بايد صاحب نظر و مجتهد در لغت شناسى دانست. مى توان با دقت در تبيين هاى لغوى ايشان، فهم لغوى خودشان را ملاک ايشان دانست. شاهد ديگر اينکه، گاه حتى به حل تعارض قول دو لغوى مى پردازند، مانند صفحه 67 در مورد لغت «هلال»، و صفحه 148 در مورد لغت «اللهم». بنابراين، به نظر مى رسد، مواردى نيز که شيخ به يک کتاب لغت ارجاع داده، يا مانند دو مورد فوق، براى حل تعارض بوده، و يا از آن جهت است که قول آن لغوى، در اين لغت، مورد تأييد ايشان بوده است.
2. توجه به متضاد: مانند کلمه «الظُلَم»، که پس از ذکر مفرد آن، آنرا به معنى «عدم الضوء عمّا من شانه أن يکون مضيئاً»، در صفحه 96 دانسته، و مانند واژه «السعد» در صفحه 129، که واژه ضد آن، «نحس و شقاوت» معرفى شده است.
3. توجه به مترادف: در صفحه 129، در واژه «السعد»، آنرا مترادف «السعادة»، و در صفحه 96، «الضوء» را به عنوان مترادف «النور» ذکر کرده اند.
4. توجه به فروق اللغه: مانند تفاوت «النور» و «الضوء»، که مى گويد:
وقد تسمّى تلک الکيفية، أن کانت من ذات الشى ضوءاً، وان کانت مستفادةً من غيره نوراً، وعليه قوله تعالى: «جعل الشمس ضياءً والقمر نوراً ( الحديقة الهلالية: ص 96 ).
5. توجه به ضبط صحيح لغات: مانند «المَِهنه، بفتح الميم وکسرها و اسکان الهاء» (همان) و صفحه151 «الحَوبَه، بفتح الحاء المهمله و الباء الموحدة».
6. تفاوت معناى لغوى و اصطلاحى: «التوبه، لغةً، الرجوع...، وفى الاصطلاح: الندم على الذنب، لِکونه ذنباً » (همان: ص150) و «العصمة، لعل المراد من العصمة فى قوله(: واعصمنا من الحوبة، معناها اللغوى، أى الحفظ عن السوء» (همان: ص 151). سپس در ادامه مى گويد:
زيرا اراده معناى اصطلاحى آن ـ لطفى که خداوند به مکلف مى کند، به گونه اى که عليرغم قدرت بر گناه، انگيزه بر ارتکاب آن ندارد ـ با استعمال کلمه «من الحوبه» نمى سازد؛ چرا که عصمة بمعني]بهمعني[ اصطلاحى، با حرف من متعدى نمى شود.

صفحه از 36