مباني فقه الحديثي شيخ بهايي - صفحه 25

کلمات، مى توان به نکات جديدى دست يافت، و شيخ بهايى، از اين هنر بهره مند است. به عنوان نمونه، مى توان به موارد زير اشاره کرد:
1. در صفحه 89، با توجه به عبارت «فلک التدبير»، در مورد نوع اضافه، آنرا از قبيل اضافه ظرف به مظروف مى دانند، مانند مجلس الحکم و دار القضاء، و با توجه به اين نکته، استفاده مى کند که مراد چنين باشد، «الفلک الذى هو مکان التدبير و محله»، و اين تفسير، خود سرآغازى مى شود براى اينکه کدام مدبر و در کجا به تدبير مى پردازد.
2. در عبارت «ما اعجب ما دبر فى امر»، دو بار کلمه «ما» آمده، که تعيين نقش هر يک، نياز به تأمل دارد. شيخ بهايى چنين ترکيب مى کنند:
و «ما» فى قوله( «ما اعجب»، إمّا موصوله، أو موصوفه، أو استفهاميه، على خلاف المشهور فى ما التعجبيه، وهى مبتدأ، والماضى بعدها، صلتها أو صفتها على الاوليين، والخبر محذوف، أى الذى ـ او شى ء ـ، صيّره عجيبا امر عظيم، أو هو الخبر على الأخير، و«ما» فى «ما دبر»، مفعول اَعجب، وهى کالا ولى على الاوليين والعائد المفعول محذوف (همان: ص126).
3. در صفحه 128، با توجه به «فأسال اللّه ربى»، در مورد اضافه ربّ به (ى) متکلم، آنرا اضافه معنويه معرفى مى کند؛ زيرا ربّ، صفت مشبهه است، اما در اينجا، به غير معمول اضافه شده؛ زيرا صفت مشبهه به دليل اشتقاق از فعل لازم، مفعول به ندارد، آنگاه اشکالى مطرح مى شود؛ چرا که «خالقى و...»، عطف بر «ربى» شده. با توجه به مطلب اول، «ربّى» نعت معرفه براى «اللّه» شد، اما خالقى نکره است؛ زيرا اسم فاعل به مفعول خود اضافه شده است.
شيخ بهايى، به دو صورت، به اين اشکال پاسخ مى دهند:
اول: خالقى، نعت هست، اما به معنى ماضى است، پس اضافه معنويه است، نه لفظيه، و مضاف از مضاف اليه کسب تعريف نموده است.
دوم: مى توان مانند اينجا را، حمل بر قاعده مشهور «يغتفر فى الثوانى ما لا يغتفر فى الاوائل» نمود.

2ـ 2ـ 1. توجه به معانى حروف :

حروف و مفردات، کلمات کوچکى هستند که بيشتر، معانى ارتباطى را بيان مى کنند، که دقت ويژه در آنها، رازهاى جديدى از معنا را مى گشايد، و غفلت از آنها، مى تواند مانع فهم حديث باشد. گوشه اى از دقتهاى شيخ( در مورد حروف، از اين قرار است:
1. در مورد معناى «فى» در «المتردد فى منازل التقدير»، آنرا به معنى «الى» مى دانند. بنابراين، مراد اين است: «عود القمر الى المنازل فى الشهر اللاحق، بعد قطعه اياها فى السابق»، اما امکان دارد که به معنى ظرفيت باشد. بنابراين، منازل، ظرف ترددند، و اين خود داراى توضيحى نجومى است (همان : ص 85).

صفحه از 36