ج)نقد دليل و نظر موافق، امّا مردود
مانند صفحه 80، آنجا که از قول فخر المحققين، دليلي در اثبات کرويت زمين نقل ميکنند، امّا از آنجا که دليل ايشان تمام نيست، شيخ به نقد آن مينشيند.
د)نقادي براي دفع استبعاد از يک نظر، نه ترجيح آن
در بحث اثبات حيات بر افلاک و کرات، پس از نقل قول قائلين به حيات و ذکر برخي ادله آنها، ميفرمايد: اينکه ما جانب اين قول را تقويت ميکنيم، مقصودمان ترجيح اين قول نيست، بلکه براي دفع استبعاد از اين قول است (همان: ص 93):
وليس غرضنا ترجيح القول بحياة الافلاک، بل کسر سورة استبعاد المصّرين علي انکاره وردّه، وتسکين صولة المشنعين علي من قال به، أو جوّزه.
هـ) توجه به اقوال معارض و حل آنها
شارح حديث، بايد توانايي حل اختلافات بين اختلاف نظر علماء ديگر را داشته باشد، شيخ بهايي در چندين مورد، اين قدرت خود را نشان داده است:
1. حمل بر استحباب
دعا در هنگام استهلال، مستحب است، امّا ابن ابي عقيل حکم به وجوب آن کرده، و اين قول مخالف جمهور است. شيخ بهايي ميفرمايد (همان: ص 68):
وهو قول نادرٌ، لا نعلم له موافقاً، وربّما حمل قوله الوجوب، علي ارادة تأکيد الاستحباب.
2. حمل بر مجاز
مانند حمل قول خلاف مشهور صاحب القاموس و شيخ أبو علي، در مورد تحديد هلال تا روز هفتم در صفحه 69، و حمل حسنه حماد بن عثمان از امام صادق(، در مورد اطلاق هلال بر ماه، قبل از غروب (همان: ص 77).
3. حل تعارض و تنافي بين خطاب هلال در دعا، با استقبال به قبله
لازمه خطاب، مواجهه و استقبال به مخاطب است، در حاليکه در برخي نقاط زمين، استقبال به هلال، ملازم عدم استقبال به قبله است؛ زيرا در يک جهت نيستند. شيخ در حل اين تعارض، دو راه ارائه ميدهند:
الف) خطاب بهمعني «توجيه الکلام نحو الغير للافهام» است، و ملازمهاي با مواجهه با مخاطب ندارد؛ زيرا «قد يخاطب الانسان، مَن هو وراءه».