گزيده نگاري (با بررسي گزيده مفتاح الفلاح) - صفحه 49

4. فوائد و ثمره ها

يک گزيده نگاري روش مند و ژرف نگر، مي تواند فوائد ارزشمندي را به همراه داشته باشد، تا آنجا که اثر فراهم آمده را هم سنگ متن کهن، و يا در رتبه اي برتر و فراتر از آن و افزون بر آن بنشاند. اين پديده آرماني، زماني رخ مي نمايد که اصول گزيده نگاري، به نحو مشهودي در آن اشراب شود. قواعدي همچون:
( توجه به فضاي کلي متن، و روح ساري در آن، و هدف نويسنده نخستين، از تصنيف اثر.
( چينش مطالب، هماهنگ با نسق متن نخست، و يا ساماندهي نظامي برتر از آن.
( زدودن زوائد، بهگونه اي که در دريافت مراد نويسنده خللي صورت نپذيرد، و در مقابل، از اطناب کلام نيز بپرهيزد، آن سان که هماره دو کفه ترازوي اخلال و املال در آن هم سان باشد.
در اين هنگام است که چهره زيباي چنين گزيده اي، از پس پرده نمايان مي شود، و نهال نوپاي آن، در طول اعصار به بار مي نشيند؛ بر و ثمري که حاصل تلاشي مستمر و خردمند است، و ستايش بنده و خشنودي پروردگار را به همراه دارد. برخي از فوائدِ چنين گزيده اي را، مي توان در چند جمله زير برشمرد:
( با مطالعه گزيده اي سودمند و وافي به مراد، وقت، اين گوهر گرانبها، به هدر نمي رود.
( خوانندگان، از مزاياي هر يک از شيوه هاي گزيده نگاري، بهره مند مي شوند.
( خوانندگان، از نکات پيراموني و کم ارزشي که متن نخست با آن دست به گريبان است، مي رهند.
( با سستي و نادرستي برخي مطالبي که در متن اصلي وجود دارد، آشنا مي شوند. دست کم از آرايي که در مسأله وجود دارد، آگاه ميشوند، و به داوري بين ديدگاه نويسنده متن و ديدگاه گزيده نگار مي نشينند.
( داده هاي ژرف و مفاهيم نغز را، بدون تحمل مشاقِ يافتن آن از لابهلاي مطالب تلّ انبار شده متن، دريافت مي کنند، بهويژه اگر گزيده، چينشي جديد و کارا به کتاب داده باشد.
( داده هايي را که نقشي اساسي در روشن شدن موضوع بحث دارند، بهدست مي آورند.
در اينجا، يادآوري اين نکته لازم است، که گاه برخي گزينشهاي نابهجا و نابخردانه، مي تواند زمينه ساز اختلال در نظم و آهنگ کتاب پيشين، و يا حتي در محتوا و مضمون آن شود. اينجا است که ضرورت آشنايي تمام عيار گزيده نگار با موضوع بحث و دانشهاي پيراموني آن چهره مي نماياند. چه بسيارند آسيب هايي که از اين جبهه وارد بر متون کهن شده اند. گاه اشتباه ناشيانه يک ناسخ، ما را از بسياري فوائد ميراثي گران بها، محروم کرده است. مرحوم علامه طباطبايي، در مقدمه خويش بر تفسير عياشي، چنين مي نويسند:

صفحه از 59