اربعين شيخ بهايي - صفحه 121

براي مشاهده او، اجتماع ميکنند، تا او را مشاهده کنند و با چشم خود، ادعاي او را ببينند، سپس فرد ديگري در روز دوم بيايد، و چنين ادعايي کند و بگويد، بر آب راه ميرود، قهراً تعجب مردم، نسبت به روز قبل، کمتر خواهد بود، و اگر روز سومي فرد ديگر بيايد، و باز همين ادعا را بکند، چه بسا که ديگر کسي، براي تماشا هم حاضر نگردد، و همچنين فرد چهارم، و اين داستان، عيناً داستان مهدي( است؛ شما روايت کرديد که ادريس( زنده و موجود در آسمان است، تاکنون. سپس روايت کرديد که خضر( حي و زنده است، تا الان. سپس روايت نموديد که مسيح، عيسي بن مريم(، زنده است در آسمان، و به زودي به زمين باز خواهد گشت، و هنگامي که مهدي( ظهور کند، به او اقتدا خواهد نمود، اينها سه نفر بودند از بشر، که عمرهاي طولاني داشتند، و افزون از عمر مهدي؛ چرا و چگونه از آنها تعجب نميکنيد، و تنها، تعجب شما، از اين است که يک نفر از ذريه پيامبر، در طول عمر و سن، تبعيت از اينها داشته باشد!؟ و انکار ميکنيد که يکي از معجزات پيامبر اسلام، اين باشد که يکي از افراد عترت او، افزون بر عمرهاي معمولي زمان خود، حيات و زندگي داشته باشد؟ (همان: ص 433 )
4.در شرح دعاي وضو، اين حکايت را ميآورد:
مرحوم فاضل نيشابوري، در تفسير خود گفته است: در عنفوان جواني، در خواب ديدم که قيامت کبري بر پا شده است، و در ذهن من، اين امر خلجان دارد، که اگر خداوند مرا مورد خطاب قرار دهد که: «يا أيها الانسان! ما غرّک بربّک الکريم»، چه خواهم گفت؟ خداوند متعال، در خواب به من الهام فرمود که: بگويم: «غرّني کرمک ؛ کرم تو، مرا مغرور ساخت». سپس اين معنا را در برخي تفاسير يافتم.
منظور از برخي تفاسير، تفسير مجمع البيان، تأليف شيخ ثقه، حجة الاسلام شيخ أبوعلي طبرسي است؛ چون ايشان فرمودهاند: چرا خداوند متعال از ميان اسماء و صفات خود، اين وصف را انتخاب نمود؟ چون خداوند، از کرم خود، در واقع، پاسخ را به بنده تلقين و تفهيم ميفرمايد، که بگويم: کرم و لطف کريمانه تو، مرا مغرور ساخت (همان: ص 138).
5. وي، در مبحث جعل حديث، در ضمن شرح حديث بيست و يکم نيز، حکايتي نقل ميکند، که آوردنش خالي از لطف نيست:
آوردهاند که عياش بن ابراهيم، بر خليفه، مهدي عباسي، که يکي از خلفاي هوسران و کبوتر باز بود، وارد گرديد و براي جلب توجه و عواطف خليفه، حديثي را از خود، با نسبت دادن به پيامبر اسلام(، چنين بيان کرد که: رسول خدا فرمود: «لاسبق الّا في خفٍ أو حافرٍ أو نصلٍ أو جناحٍ». مهدي عباسي دستور داد، ده هزار درهم به او صله و جايزه دهند. وقتي از آنجا خارج شد، خليفه گفت: گواهي ميدهم که آخر اين حديث، دروغي است که بر رسول خدا بسته شد، و رسول خدا، جناح را نگفته است، ولي او خواسته است به اين ترتيب، به ما تقرّب جويد.

صفحه از 127