جلوه‌هايي از هنر تصويرآفريني در روايات نبوي - صفحه 17

هنگامي که يتيمي گريه کند، عرش خدا از گريه‌اش به لرزه مي‌افتد (مستدرک الوسائل: ج 15 ص 153).
و در حديثي ديگر مي‌فرمايد:
هرگاه بنده‌اي با نيتي راست، بگويد: «لا إله إلاّ الله»، عرش الهي به لرزه در مي‌آيد (مسند الرضا(: ص 63؛ وسائل الشيعة: ج 4 ص 1226؛ التوحيد: ص 23).
و در سخني شگفت و تأمّل برانگيز مي‌فرمايد:
هرگاه انساني فاجر، مورد مدح و ستايش قرار گيرد، عرش به لرزه در مي‌آيد و خداوند، خشمگين مي‌شود(تحف العقول: ص 46؛ بحار الأنوار: ج 74 ص 150).
و يا فرموده است:
عرش خدا به خاطر مرگ سعد بن مُعاذ، به لرزه در ‌آمد(مسند ابن حنبل: ج 4 ص 352؛ صحيح البخاري: ج 4 ص 227).
در کلام حکيمانه‌اي ديگر از پيامبر خدا آمده است:
لا تمسح يده بثوب مَن لا تکسوه (شهاب الأخبار: ج 631؛ بحار الأنوار: ج 63 ص 366؛ کنز العمّال: ج 15 ص 259).
دستت را با جامه کسي که او را نپوشانده‌اي، پاک مکن.
اين تعبير، کنايه‌اي است لطيف و ترسيم کننده اين حقيقت است که اگر به کسي نيکي نمي‌کني، بدي نيز نکن.
نقل شده پيامبر( به همراه چند تن از صحابه، از راهي مي‌گذشتند که چشمشان به کودکاني افتاد که مشغول خاک‌ بازي بودند. برخي از صحابه ‌خواستند آنان را از اين کار، باز دارند که پيامبر‌( فرمود:
دعهم! فإنّ التراب ربيع الصبيان (مجمع الزوائد: ج 8 ص 159؛ ترک الإطناب: ص 138؛ الجامع الصغير: ج 1 ص 552؛ کنز العمّال: ج 16 ص 458).
آنان را وا گذاريد؛ زيرا خاک، بهار کودکان است.
اين سخن، کنايه از علاقه و دل‌بستگي فراوان کودکان براي بازي با خاک است که در قالب اين تعبيرِ نغز و بديع، ايراد گرديده است.
در تصويري ديگر، در سخن ايشان، شاهد اين صحنه شگفت هستيم که:
والّذي نفسي بيده أن السقط ليجر اُمه بسرره إلي الجنّة! (مسند ابن حنبل: ج 5 ص 241؛ سنن ابن ماجة: ج 1 ص 513؛ کنز العمّال: ج 3 ص 285).
سوگند به آن که جانم در دست اوست، بچّه سقط شده، با بند ناف خود، مادرش را به سوي بهشت مي‌کشانَد!

صفحه از 31