ما چه بسا اسانيد را به وسيله متون، تصحيح ميکنيم. پس ضعف سند اين دعا، با وجود استواري متنش، ضرري و خللي به اين دعاي جليل القدر نميرساند؛ زيرا به وسيله ذاتش بر ذاتش دلالت ميکند (الفردوس الأعلي: ص 77 و 78).
2. تقدّم عقل بر نقل در تعامل با روايات
بحث درباره رابطه بين عقل و نقل و اين که کداميک، مقدّم است، بسيار گسترده و از مجال اين نوشتار، خارج است. اين بحث، معرکه آرا واقع شده است؛ امّا به طور خلاصه ميتوان گفت که چهار نظر کلّي وجود دارد:
1. عقل و نقل، دو منبع مستقل و در کنار هماند؛
2. عقل و نقل، دو منبع مستقل معرفتي با تقدّم نقلاند؛
3. عقل و نقل، دو منبع مستقل با تقدّم عقلاند،
4. نقل، تنها منبع معرفتي است (ر.ک: تعارض العقل و النقل، ابن تيمية الحرّاني، که خود يازده جلد است).
از بيان مرحوم کاشف الغطا در پاسخ سؤالي درباره نجات يافتن يا نيافتن زنازاده در آخرت و اين که فرض هالک بودنش، خلاف مقتضاي عدل الهي است، چنين بر ميآيد که ايشان، تقدّم عقل را بر نقل، ترجيح ميدهد. ايشان ميگويد:
زنازاده، بر حَسَب قواعد فرقه عدليه ـ که مطابق با مواين عقلي و ادلّه قطعي است ـ ، مانند اين که هيچ کس، بار گناه ديگري را به دوش نميکشد و هيچ کس به خاطر ديگري عِقاب نميشود، حالش مثل حال ساير مکلّفان است. اگر طاعت الهي و نيکوکاري را برگزيند، از اهل بهشت است و اگر معصيت و بدکاري را برگزيند، از اهل جهنّم خواهد بود و از اخبار، هر آنچه با اين مطلب منافات دارد، به ناچار بايد آنها را تأويل کرد و بر مطلبي حمل کرد که با آن قاعده محکم، منافاتي نداشته باشد و خبيث بودن نطفه و شقاوت پدر و مادر زنازاده، به گونهاي نيست که قدرت و اختيار بر طاعت و معصيت را از وي، سلب کند. در نتيجه، اين اخبار (مانند اخبار طينت و سعادت و شقاوت)، مثل اين که خداوند متعال، يک مُشت از طينت بشر، برگرفت و گفت: «اين، براي جهنّم است» و مُشتي ديگر برگرفت و گفت: «اين، براي بهشت است» و مانند سخن خداوند است که: (خداوند بر قلبهايشان مُهر زد( و (خداوند، وي را بر اساس علم، گمراه کرد( که در قرآن عزيز، فراوان است و ظاهراً دلالت ميکند که به گمراهي انداختن و مُهر زدن بر دلها و بدبختي، جبراً از جانب خدا بر بندگان است. اين مطلب، قطعاً مراد نيست و در اين جا، مجالي براي بسط کلام، بيشتر از اين نيست (الفردوس الأعلي: ص 98).