را ذكر ميكند، و با اينكه چنين سبك و روشي در نقل قول از قاضي دارد، در انتقال مطلب به خواننده، يا به عبارت بهتر، روشن نمودن موضع خطاي سخن قاضي و شبههاي كه مقصود او بوده، موفق است.
اما به جهت اين كه الشافي، يک متن كاملاً تخصصي كلامي است، تنها، مخاطبي كه مطالعات تخصصي در اين زمينه داشته باشد، به فهم كامل اشكالي كه قاضي مينمايد و پاسخ متقابل سيد مرتضي، نائل ميگردد.
وي، به روشي گزينشي، اشكالات آمده در المغني را، نقض و پاسخ گفته است، اما آنچنان كه خود مدعي است و در كتاب ميبينيم، سعي بر جامع نمودن كتابش در اصول و فروع امامت، اعم از امامت عامّه و خاصّه داشته است.
او، با كلماتي چون: « قال صاحب الكتاب »، «قال»، « فأمّا قوله»، «و أمّا قولک»، از قاضي نقل قول كرده است.
سيد مرتضي در كتابش، فضاي يک مناظره رو در رو را براي خواننده بازسازي ميكند. وي، به گونهاي به قاضي پاسخ ميدهد كه انگار قاضي در مقابل اوست. گاه، براي محكم نمودن كلامش، آنجا كه به ذهنش رسيده است که شايد آنكه جواب او را ميخواند، قانع نگردد و يا شبههاي ديگر به خاطرش آيد، با آوردن شبهات و اشكالاتي فرضي از سوي قاضي و پاسخ گفتن به آن، خواننده را مجاب ميكند.
الشافي، متني آموزشي نيست و همانطور كه گفته شد، مخاطب خاص دارد. بحث روش شناسي كتاب به صورت تخصصي نيز، خود مجالي مستقل ميخواهد تا حق مطلب گزارده شود؛ چرا كه اين مختصر، فقط در بيان كلّيت روش مؤلف وآشنايي كلّي خواننده محترم است.
تلخيص كتاب
از الشافي، سه تلخيص به دست ما رسيده است؛ تلخيصي كه شيخ طوسي انجام داده است، با عنوان تلخيص الشافي، و دو تلخيص ديگر، با عنوان « ارتشاف الشافي من سلاف الشافي»، و «صفوة الصافي من رغوة الشافي»، كه مختصرتر از تلخيص قبل است، اثر جناب سيد بهاءالدين محمد بن محمد باقر الحسيني السبزواري ، از علماي قرن 12 است.
مشهورترين تلخيص، همان خلاصه شيخ طوسي از اين كتاب است كه امروزه، به صورت نسخه چاپي، در دسترس است و چند ناشر هم، به چاپ آن اقدام كردهاند.
كتاب ديگري نيز هست كه گمان شده، تلخيص كتاب سيد مرتضي است، و گفته علامه مجلسي در مورد كتاب أبوصلاح الحلبي، با عنوان التقريب المعارف، موجب اين گمان شده است كه أبوصلاح، كتاب الشافي را، تلخيص كرده است. عبارت علامه، چنين است: « قال أبوصلاح الحلبي في كتاب التقريب، و قد لخصه من الشافي ... (بحارالانوار: ج 37 ص252)». در حالي كه عبارت