1ـ ايشان خود را ملزم به نقد حديث و عرضه بر عقل ميکردند. اگر حديث با عقل معارضه نداشت، ميتواند حق باشد و روايت کننده آن، راستگو.
2ـ روايات اعتقادياي که در ظاهر با حق و عقايد مسلّمه مخالفت دارد، دو گروهند:
الف) گروهي از اين روايات، تأويل در آنها ممکن است؛ تأويلي که ما را به تکلّف نيندازد، و از حدّ معمول خارج نشود. نتيجه اين است که ميتوان اين نوع روايات را پذيرفت.
ب) در دسته دوم، تأويلي را ميتوان اعمال کرد که ما را به تکلّف اندازد و کلام را از حدّ فصاحت خارج سازد. در اينگونه موارد، حکم به کذب و جعلي بودن اين روايات ميکنيم.
3ـ وقتي که ادله قطعي بر مسألهاي دلالت کند، واجب است که آن را قطعي و مسلّم بدانيم، و از آن مسأله به وسيله روايت احتمالي و يا کلام قابل تأويل، برنگرديم ( المناهج الروائية عند الشريف المرتضي: ص320).
2ـ شخصيت فقهي:
شخصيت فقهى سيد مرتضى علم الهدى، در کنار ديگر جنبههاى کلامى و ادبى او، بيش از هر يچز به اوضاع و احوال اجتماعى و علمى زمان او گره خورده، و از آن متأثر بوده است. در قرنهاى چهارم و پنجم هجرى در بغداد، مرکز حکومت عباسى، زمينهها و شرايط خاصى فراهم گرديد تا فقه اماميه بتواند پويايى و حرکت خويش را در کالبدى نوين و با شتابى بيشتر، تجربه کند، و در کنار مذاهب فقهى ديگر، طرحى مستحکم از مبانى خويش ارائه نمايد.
در چنين اوضاع و احوالى بود که سيد مرتضى ـ بزرگ ترين شاگرد مکتب کلامى شيخ مفيد ـ پا به عرصه گذاشت و فقه اماميه را تحت تأثير همين عوامل، به نحوى مطلوب تطوّر و استمرار بخشيد. از جوّ سياسى موجود و رابطهٌ نيکويى که با خليفه داشت، به نفع تشيع سود برد. دغدغه اصلى او، بنيان نهادن فقه اماميه بود بر مبانى اصيل، متقن و فراگير؛ تا از سويى پاسخ گوى اشکالات و حملات اهل تسنّن باشد و از سوى ديگر، به تصحيح وضعيت داخلى فقه اماميه در دو جنبهٌ افراط و تفريط آن بپردازد. پس با موضع تدافعى در مقابل عامّه ايستاد و با موضع اصلاحى - و احياناً تند -، در برابر اهل حديث و اهل رأى از اصحاب اماميه ايستادگى کرد.
او به عنوان رئيس مذهب و رکن تشيعِ زمان خويش، کتابها و رسالههاى بسيارى را براى بيان فتواها تأليف نمود، مانند جمل العلم والعلم، جوابات المسائل الميافارقيات، جوابات المسائل الواسطيات و... . مهمتر اينکه در مقام يک فقيه صاحب نظر و آزاد انديش، در استدلال و اجتهاد فقهى به نحو بسيار علمى، به نوآورى دست زد ۱ .
1.. صاحب روضات الجنات در اين زمينه مىگويد: « انّه( كان اُصولياً بحتاً، ومجتهداً صرفاً، قليل التعلّق بالاخبار، كثير الاستدلال بالادلة العقلية المتفقة مع الكتاب والسنة... انّه اوّل من فتح ابواب التدقيق والتحقيق، واستعمل في الادلّة وتشقيقها النظر الدقيق.»