ديدگاه‌هاي ‌سيد‌مرتضي و بررسي کتاب تنزيه‌ الانبياء و الائمة(ع) - صفحه 115

2. استفاده زياد از اشعار عربي. مؤلف، هفتاد مرتبه از شعر شاعراني چون أعشي، فرّاء، حسّان بن ثابت، الهذلي، امرؤ القيس، الخنساء، أبوالاسود الدئلي، الاخطل، حاتم طائي، عمرو بن کلثوم، کميت بن اسدي، به جهت اغراض زير بهره برده است:
براي اشاره به معناي اصلي يک واژه ۱ ، به جهت صحت يک تأويل ۲ ، تأييد کاربرد لغت در غير معناي معمول ۳ ، تأييد استعمال معناي مجازي يک کلمه ۴ ، و يا صحت حذف يکي از قسمت‌هاي جمله چون الف‌ استفهام ۵ ، و گاهي نيز براي القاي يک شبهه و اشکال از شعري که متضمن ايراد مربوط به بحث است، استفاده مي‌کند ۶ .
و گاهي چند شعر را براي يکي از موارد فوق ذکر مي‌کند. لازم به ذکر است که در بخش «تنزيه ائمه» براي تأييد مطلبي از شعر استفاده ننموده است ۷ .
3. کمک از ساير آيات قرآن کريم.
مثلاً در جريان يعقوب، شبهه اين است که چرا يعقوب، يوسف را بر بقيه فرزندان خود ترجيح داد تا زمينه حسادت ديگران را پيش آورد، گفتند: «إِذْ قالُوا لَيوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفي ضَلالٍ مُبينٍ » ، در اين آيه ضلال و خطا را به يعقوب نسبت داده‌اند. جواب ايشان اين است:
محبت يک امر خدادادي است، به استناد « وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَينَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُم». بعد مي‌فرمايد: « إنّما أراد ما بيناه من ميل النفس الذي لا يمکن الإنسان أن يعدل فيه بين نسائه لأن ما عدا ذلک من البر و العطاء و التقريب و ما أشبه يستطيع الإنسان أن يعدل فيه بين النساء».
گاه نيز از عرضه حديث بر قرآن استفاده نموده است. چون:
هذا الخبر (عنه( أنه قال: من نيح عليه فإنه يعذب بما نيح عليه) منکر الظاهر لأنه يقتضي إضافة الظلم إلى الله تعالى ... و قد نزّه الله تعالى نفسه بمحکم القول عن ذلک

1.. اکثر موارد بدين غرض از شعر بهره برده است، مثل اصطياد معناي اصلي واژه «غوي» در تنزيه حضرت آدم (ص۴۴).

2.. مثل تأويل بردن آيه «إنه عمل غير صالح» به اين جمله: «ان ابنک ذو عمل غير صالح»، که مضاف حذف گرديده است (ص ۵۷).

3.. در داستان حضرت ابراهيم، «صُرهنّ» أي: قطعهن و فرّقهن (ص ۷۵).

4.. داستان قدم نهادن خداوند در جهنم، در پس فرياد جهنم به «هل من مزيد»! (ص ۲۰۲).

5.. در داستان حضرت ابراهيم در آيه «هذا ربي» أي: أ هذا ربي. که در شعر عرب نيز اين امر آمده است (ص۶۳).

6.. در فصل «أن علياً لم يندم علي التحکيم»،ٍ شعري را از آن حضرت نقل مي‌کند که اشاره به عدم رضايت از حکميت دارد (ص۲۳۳).

7.. در اين بخش، به ذکر سه شعر پرداخته است: در دو موضع (صفحات ۲۳۳ و ۲۴۶)، شعر را براي ايراد و تقويت اشکال مطرح کرده و سپس به آن جواب داده، و شعري را نيز در ذکر داستان قيام حسيني( نقل نموده است (ص ۲۷۲).

صفحه از 125