به خدا سوگند (پوشش و لباس او) باز نشد، و در لباسش، براي خاک سپاري برده شد.
از طرفي، در روايت ديگري که شيخ طوسي در امالي ذکر فرموده، آمده، هنگامي که علي( وصيت فاطمه( را شنيد، فرمود: «لا تکشف»؛ آنگاه او را حمل کرد، تا غسل دهد.
محدّث نوري در ذيل حديث اوّل، به اشکال ابن شهر آشوب، ذيل اين روايت، اشاره ميکند که آورده:
فقهاي شيعه و سني اجازه دفن نميدهند، مگر بعد از غسل، به جز در موارد خاص كه اين مورد را شامل نميشود. حال، چگونه اين حديث را روايت كرده و علت آن را توضيح ندادهاند و جواز و منع آن را هشدار ندادهاند؟
آنگاه، پس از ذکر روايت دوم، به تبيين حديث همت ميگمارد. در آغاز، سخنِ مجلسي را در اين باره ذکر ميکند که فرموده:
شايد فاطمه(، از كشف عورت و بدن، براي شستن نهي كرده و از غسل، نهي نكرده است.
آنگاه، بحث را با استناد به روايتي، جمعبندي و نتيجه ميگيرد:
قلت: فيه: إنّها قالت لعلي(: «فإذا قرأتَ يس، فاعلم أني قد قضيت نحبي. فغسلني ولا تکشف عني، فإني طاهرة مطهرة» الي أن قالت: فقال علي(: والله لقد أخذت في أمرها و غسلتها في قميصها ولم أکشفه عنها، فوالله لقد کانت ميمونة طاهرة و مطهرة.
فاطمه( به علي( فرمود: پس چون سوره ياسين را خواندي، بدان أجل من فرا رسيده است. پس مرا غسل ده، به گونهاي که (لباس) مرا باز نکني، همانا من پاک و مطهر هستم.
پس علي( فرمود:
به خدا سوگند، دستورش را دريافت کردم و در لباس غسلش دادم، و (بدن) او را آشکار نکردم. به خدا سوگند، او خجسته و پاک و مطهر بود (همان: ص 203 ـ 202).
ج) توجه به فضاي صدور
عدم توجه به شرايط و فضاي صدور روايت، فهم روايت را براي کساني که قرنها از زمان صدور روايات فاصله گرفتهاند، دشوار ميسازد. از اين رو، در فهم روايات، شايسته و بايسته است كه اين مطلب، مد نظر قرار گيرد.
همانطورکه ميدانيد، مسح پا در وضو، واجب است و بايد بدون هرگونه مانعي صورت گيرد. حال، جالب است که در منابع روايي، روايتي ذکر شده که درباره کيفيت وضوي علي( نوشته «و مسح علي نعليه». در نگاه اوليه، چنين به نظر ميرسد که اين روايت، مخالف وضوي شيعه را بيان