ميکند، اما واقعيت آن است که در فهم روايت، تنها نبايد به ترجمه الفاظ بسنده کرد، بلکه عوامل گوناگون را بايد دخيل کرد، تا فهم صحيح، حاصل آيد. محدّث نوري به خوبي اين مطلب را مدنظر داشته و درباره اين روايت مينويسد:
وحمل علي النعل العربي، لأنّه لايمنع من وصول الماء الي الرِجل، بقدر ما يجب عليه المسح (همان: ج1 ص25).
در اين روايت، نعل، بر پاپوش عربي حمل ميگردد؛ زيرا از رسيدن آب به پا، به مقداري كه در مسح واجب است، جلوگيري نميكند.
د) توجه به قرائن کلامي
در روايتي آمده که روزي پيامبر(، به عيادت يکي از انصار رفت و فرمود: بيماري از جانب خداوند بخشنده، (موجب) پاكي است. مريض گفت: بيماري، پير را فرا ميگيرد تا مرگش فرا رسد. پيامبر( فرمود: چنين است. آن انصاري، در اثر مرضِ خود، مرد و پيامبر( بر او نماز نگذارد. محدّث نوري در توضيح اين روايت، بر اساس قرائن موجود در روايت، چنين مينويسد:
اگر اين سخن، به جهت استهزاء، از زبان پيرمرد صادر شده باشد، نماز نخواندن بر او، به خاطر ارتدادش است، در غير اينصورت، اين سخن نوعي جسارت است كه محروم شدن از فيض نماز پيامبر را به همراه دارد (همان: ج 2 ص287).
هـ ) طرح احتمالات
همانطورکه پيش از اين نيز بيان شد، محدّث نوري براي اين که راه فهم احاديث را باز کند تا مراجعه کننده، با نگاه ظاهري اوّليه، اقدام به ردّ احاديثِ به ظاهر تناقض نكند، احتمالات گوناگوني را در جهت کشف مراد متن، مطرح ميكند. اين احتمالات، معقول و منطقي و در جهت فهم بهتر روايات، طرح گرديده است و بيشتر، براي بيان حکم شرعي که از روايت استنباط ميشود، بهکار ميآيد. ايشان، در توضيح روايتِ «إن اغتسلت في حفيرة و جري الماء تحت رجليک، فلا تغسلهما، و إن کانت رجلاک مستنقعين في الماء، فاغسلهما»، مينويسد:
اگر در مکاني غسل ميکند که آب (باقي مانده از) غسل، بر پاهايش جاري و در حرکت است و جمع نميشود، در اين صورت، بعد از غسل، نيازي به شستن پاها نيست، و اگر آب (باقي مانده از) غسل، زير پاهايش جمع ميشود، در شستن پاها، به آن اکتفا نميشود. اين مسأله، حاکي از عدم جواز طهارت، با آب (بقي مانده از) غسل است. (همان: ج 1 ص 217).
و در پايان مينويسد:
در اين کلام، احتمالات ديگري هم وجود دارد که اين، روشنترين آنهاست.