سپس براي مؤلّف کتاب، قرائت مينمايد. شايد بتوان اين عمل نجاشي را نيز قرينهاي بر اعتبار و ارزش آن کتاب دانست و همچنين شاهدي بر دخيل نبودن مذهب در پذيرش حديث (ر.ک: رجال النجاشي: ص 268 ش 698).
البته نکته پيشگفته، بيشتر در مورد اهل سنّت و فِرَق شيعي، چون زيديه، فطحيه و واقفيه صادق است؛ ولي قدما در برابر غلات يا متّهمان به غلو، موضعي محتاطانه در پيش گرفتهاند. عمل نکردن به منفردات غاليان و متّهمان به غلو (الفهرست: ص 402 ش 612 و ص 407 ش 621 و ص 410ـ411 ش 623 و ص 412 ش 625 و ص 512 ش 813؛ رجال النجاشي: ص 182 ش 482 و ص 328 ش 888 و ص 329 ش 891 و ص 348 ش 939)، استثناي غلو و تخليط از کتب ايشان (الفهرست: ص 57 ش 70 و ص 406 ش 620 و ص 407 ش 621 و ص 412 ش 625 و ص 414 ش 627؛ رجال النجاشي: ص 80 ش 192 و ص 354 ش 948) و تقيد به روايت و نقل کتابهاي نگاشته شده در حالت استقامت اين راويان (الفهرست: ص 255 ش 370 و ص 414 ش 628)، از جلوههاي تعامل احتياطآميز قدما با غاليان و احاديث ايشان است. علّت تعامل ديگرگون با غلات، شايد اين باشد که پيروان مذاهب ديگر، بويژه فحطيان و واقفيان، غالباً در عرصههاي فقهي جولان داده، دست به قلم بردهاند، حال آن که غلات در راستاي تحکيم اصول و مباني عقيدتي خود، بيشتر در عرصههاي غير فقهي، بويژه عقيدتي، قلم ميزدهاند که بستري مناسب براي ترويج برساختههاي ايشان بوده است. از اين رو، با توجّه به حوزه و موضوع تأليفات و احاديث ايشان، اتّخاذ موضع محتاطانه در قبال آن، چندان عجيب نخواهد بود.
3ـ1. ويژگيهاي علمي
در تعريف ويژگيهاي علمي، بايد گفت که اين اوصاف، وجود يا عدم وجود شرايط نقل حديث در راوي، بازخورد آن در حوزه احاديث او يا تبحّر فرد در دانشها، بويژه دانشهاي حديثي، را نشان ميدهد. با توجّه به اين تعريف، اوصاف علمي را در سه دسته ميتوان جاي داد:
1ـ3ـ 1. بودن يا نبودن شرايط نقل حديث در راوي
الفاظي چون «أوثق الناس في الحديث» (رجال النجاشي: ص120 ش 306)، «ثقة في الحديث (في حديثه)» (الفهرست: ص 15 ش 8 و ص 30 ش 35 و ص 51 ش 64؛ رجال النجاشي: ص18 ش 20 و ص 31 ش 67 و ص 68 ش 163)، «معتمد في الحديث» (همان: ص115 ش 296)، «معتمد علي ما يرويه» (همان: ص235 ش 622)، «مسکون إلي روايته» (الفهرست: ص 77 ش 97؛ رجال النجاشي: ص217 ش 564)، «صادق فيما يرويه» (رجال النجاشي: ص175 ش 463)، «أثبت الناس» (همان: ص377 ش 1026)، «ثبت» (همان: ص40 ش 81 و ص 44 ش 88)، «متقن لما يرويه» (همان: ص86 ش 209)، «حافظ» (همان: ص236 ش 626)، «حسن الحفظ»