ملاک‌هاي قدما در ارزيابي و نقد حديث در آيينه فهرست‌هاي رجالي - صفحه 152

در ارزيابي طريق تفسير جابر بن يزيد جُعفي، عبد الله بن محمّد جعفي، راوي آن را ضعيف قلمداد کرده‌اند (همان: ص 129 ش 332). شيخ طوسي، از ميان راويان تفسير ابو الجارود، تنها درباره راوي آخر آن، اظهار نظر کرده است (الفهرست: ص 204 ش 303). حتّي نجاشي در نقد حديثي، راوي از مؤلّف را «مشکوک في روايته» مي‌خواند. اين نشان مي‌دهد که حتّي در نقد سند حديث هم تنها راوي از فرد، مدّ نظر است (رجال النجاشي: ص 336 ش 899). البته در مورد دو کتاب صفة الجنة و النار و قبض روح المؤمن و الکافر سعيد بن جناح، راوي قبل از سعيد نقد نشده؛ بلکه راوي پس از او (عوف بن عبد الله) تضعيف شده است. دليل اين امر هم آن است که سعيد، کتاب را از طريق عوف بن عبد الله، از امام صادق( نقل مي‌کند (همان: ص 191 و 192 ش 513).
بر اين اساس، دليل و فلسفه تأکيدات مکرّر بر روايت کتاب توسّط اشخاص و راويان خاص نيز مشخّص مي‌گردد. به ديگر سخن، اعتبار طريق کتاب، تا حدود بسياري در گرو راوي آخر است و اگر راوي آخر از بزرگان شيعه باشد، پس طريق کتاب نيز معتبر خواهد بود. افزون بر اين، اعتبار و ارزش کتاب نيز ثابت خواهد شد؛ چون نقل آن توسّط بزرگ‌مردان شيعي، نزد قدما داراي بارِ ارزشي است. نگاهي به سياهه اشخاص مورد تأکيد هم، مؤيد اين مطلب است: ابن ابي عمير (همان: ص 111 ش 285 و ص 113 ش 290 و ص 139 ش 368 و...)، صفوان بن يحيي (همان: ص 137 ش 353 و ص 190 ش 580 و...)، حسن بن محبوب (همان: ص 47 ش 97 و ص 135 ش 347 و...)، احمد بن محمّد بن ابي نصر (همان: ص 222 ش 580) و... اينان، غالباً شخصيت‌هاي بارز و کليدي نزد شيعه‌اند و بيشينه ايشان را مي‌توان در گروه‌هاي معتمدي چون «اصحاب اجماع» و «مشايخ ثلاثه»، مشاهده کرد. البته برخي از افراد مورد تأکيد، مانند ابو سمينه (همان: ص 189 ش 503 و...)، جزء ضعفا هستند و قاعدتاً کتاب منقول از آنان، جاي شک و شبهه دارد.
نمونه عيني و ملموس نقش ناقلان از مؤلّف در اعتبار کتاب را مي‌توان در بحث از «اصل» زيد نَرْسي ديد. شيخ صدوق، به نقل از استاد خود، ابن وليد، اين کتاب را موضوع و برساخته محمّد بن موسي همداني مي‌داند (الفهرست: ص 201 ش 299 و 300). احمد بن حسين غضائري، به صحّت اين اصل معتقد است، چون نسخه‌هايي از اين آثار را ديده است که توسّط ابن ابي عمير، روايت شده‌اند (الرجال، ابن الغضائري: ص هه ش هه). شيخ طوسي هم، پس از بيان نظر شيخ صدوق و ابن وليد، به اشارت مي‌نويسد:
و کتاب زيد النرسي، رواه ابن ابي عمير عنه (الفهرست: ص 201 ش 299 و 300).
همه اينها نقش انکارناپذير راوي از مؤلّف را نزد قدما، بيش از پيش، آشکار مي‌کند.
ناگفته نماند که داوري شيخ طوسي و ابن غضائري درباره اصل زيد نرسي، از سوي بسياري از فقهاي اماميه بعدي، چون مجلسي دوم (بحار الأنوار: ج 1 ص هه)، علاّمه بحر العلوم (رجال السيد

صفحه از 154