شرح حديث عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني(ع) - صفحه 19

در اين مباحثى كه تفكر و غور عقلى در آنها مجاز است و بايد از طريق عقل استكشاف شود، موردى كه دلالت قطعى قرآن كريم با سنت قطعى الصدور والدلاله با آن در تعارض باشد پيدا نمى شود و اگر فرضا موردى يافت شود، دريافت قطعى عقلى در اين مباحث قرينه قطعيه عقليه بر عدم اراده ظاهر كلام است. طبعا اين حكم عقلى، قرينه بر مجاز مى شود و قاعده «اذا تعذرت الحقيقة فاقرب المجازات متعين» حاكم خواهد شد؛ ولى در غير اين مباحث، اگر استنتاج عقلى با دلالت كتاب و سنت در تعارض قرار گرفت و شخص به اشتباه افتاد، چون مكلف به ورود در آن مبحث نبوده و بلكه از بحث آن ممتنع شده، معذور نيست.
در اينجا با چند جمله از خطبه عاليه معروف به خطبه اشباح كه به فرموده سيد اجل رضي (عليه الرحمه)، از جلائل خطبه هاى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام است اين مطلب عالى عرفانى و بلكه عالى ترين مطالب عرفانى را از زبان آن حضرت كه لسان الله الناطق است، بيان مى كنيم كه حق اين مطلب ادا شود.
مسعدة بن صدقه از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه اميرالمؤمنين (عليه الصلاة والسلام) بر منبر كوفه اين خطبه را انشا فرمودند و اين به اين جهت شد كه مردى خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: «يا اميرَالمؤمنينَ! صِفْ لَنا رَبَّنا مِثلَما نَراهُ عَياناً لِنَزْدادَ لَهُ حبّاً وَ بِهِ مَعْرِفَةً».
يعنى: پروردگار ما را براى ما چنان توصيف نما، مثل اينكه او را بالعيان مى بينيم تا دوستى او را زياد كنيم و به آن بر معرفت بيفزاييم.
حضرت در غضب شدند و نداى نماز جامعه در دادند و مردم اجتماع كردند؛ چنان كه مسجد پر از جمعيت شد. امام عليه السلام به منبر رفتند؛ در حالى كه همچنان غضبناك بودند و رنگ چهره مباركشان تغيير كرده بود.

صفحه از 72