شرح حديث عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني(ع) - صفحه 37

رجال متداول، كه اختصاص به ذكر رجال اسناد مثل كافى و من لايحضره الفقيه و تهذيبين دارد، ديده نمى شود، اگر اين روايات در كتابهايى مثل كتب مؤلفين اين كتابها يا همطراز آن و مقاربين زمان آنها يا قبل از آنها باشد و متون و مضمون آنها مشتمل بر مطالب ضعيف و مستغرب نباشد و مخصوصا اگر روايات ديگر متضمن مدلول آنها باشد، اين روايات قابل اعتماد است و ظاهر روايت اين بزرگان، دليل بر اعتماد آنها به آن روايت است. بلى، اگر قرينه اى در بين باشد كه مؤلف در مقام جمع مطلق اخبار بوده است و اعتماد بر آن نداشته است، نقل روايت با جهالت راوى موجب اعتماد بر آن نمى شود. بنابراين كتابهايى مثل توحيد صدوق يا كمال الدين يا غيبت شيخ طوسى يا غيبت نعمانى را نمى توان بدون اينكه قدح ظاهر و ثابتى در سند يا متن آن ديده شود بى اعتبار شمرد و معتبر بودن آن را در نزد مؤلف نديده گرفت، و به صرف اينكه يك يا چند تن از روات آن مجهول اند به آن اعتناد نكرد؛ در حالى كه سيره عقلا بر اعتنا به اخبار مرسله تاريخى است و همين كه شواهد ثابته مضمون آن را رد ننمايد يا شواهد بر مضمون آنها دلالت كند به آن اخذ مى نمايند.
به هر حال با توجه به روايات بسيار ديگر مضمون اين روايات مقطوع الصدور از ائمه عليهم السلام است و خصوص اين روايت در اعتبار كمتر از ساير اخبار احاد معتبر نيست. لذا علما بر آن اعتماد كرده و افاضل آن را شرح نموده اند كه از جمله نقل شده است كه مرحوم قاضى سعيد قمى دو شرح بر آن نگاشته است.

لفظ حديث

برحسب كتاب كمال الدين حديث شريف به اين لفظ است: «قال: دخلت على سيدى على بن محمّد عليهماالسلام».
اگرچه شرح حقايقى كه در اين حديث شريف بيان شده است، به طور مستوفى از

صفحه از 72