شرح حديث عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني(ع) - صفحه 42

اجسام و اعراض و جواهر و صور خود به خود وجود نيافته اند و وجودشان قديمى و دائمى و بى نياز از خالق و آفريننده نيست؛ همان طور كه قرآن مجيد مى فرمايد: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غيرِ شَيءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» ؛ «آيا خلق شده اند (اين پديده ها اجسام و اعراض و جواهر و صور) بدون خالق يا اينكه خودشان خالق خودند».
بديهى است بالفطره پاسخ اين است كه به هر دو صورت وجود اينها متصور نيست و ممتنع است. همه اينها از به وجود آوردن خود عاجزند، چنان كه كسب وجود از مثل خودشان نيز محال است و مثل اين است كه گدايان از هم نان بگيرند و وام خواهانى به هم وام بدهند.
به گفته شاعر:

گدايى را گدايى ميهمان شدگدا بهر گدا جوياى نان شد
زمسكينان كو يك نان طلب كردكفى نان از پى مسكين طلب كرد
نشد كارش از آن بى مايگان راستكه نتوان حاجت الاّ از غنى خواست
گدايان گر كم و گر بيش باشندهمه بى مايه و درويش باشند
زهى در وحدت وجود و غنا پيشجهان از تو غنى و بى تو درويش
بنابراين خدا كه مجسم اجسام و مصور صور است، اگر جسم باشد يا صورت باشد، خود محتاج به مجسِّم و مصوّر است. لذا حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
«بِتَشْعيرِهِ المَشاعِرَ عُرِفَ أَنْ لا مَشْعَرَ لَهُ، وَ بِمضادَّتِهِ بَيْنَ الامور عُرِفَ أَنْ لا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقارِنَتِهِ بَيْنَ الأَشْياءِ عُرِفَ أَنْ لا قَرينَ لَهُ».۱
نشايد وجود جهان بى خداچگونه بود بى خدا ابتدا
بيايد يكى هستى خانه زادكه بردى بود جمله را اعتماد
«8 . وَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَ مالِكُهُ وَ جاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ»

1.نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶.

صفحه از 72