اتراف (رفاه زدگی)، آثار خطرناك فراوانى براى زندگى مادى و معنوى، دنيوى و اُخروى انسان دارد، هر چه رفاه زدگى بيشتر باشد، طبعا آثار زيان بار آن، افزون تر خواهد بود. مهم ترين آثار اتراف، عبارت است از:
ألف ـ سرمستى
مبدأ همه آثار زيان بار اتراف و خوش گذرانى، سرمستى و غفلت و غرور ناشى از آن است[۱]، از امام على عليه السلام روايت شده:
اِتَّقوا سَكَراتِ النِّعمَةِ، وَاحذَروا بَوائِقَ النَّقِمَةِ.[۲]
از سرمستى هاى ناز و نعمت بترسيد و از سختى هاى خشم و انتقام [خدا]، حذر كنيد.
إيّاكُم وَالتَّنَعُّمَ وَالتَّلَهِّيَ وَالفاكِهاتِ ؛ فَإِنَّ في ذلِكَ غَفلَةً وَاغتِرارا.[۳]
از نازپروردگى و خوش گذرانى و رفاه زدگى بپرهيزيد؛ زيرا كه اينها مايه غفلت و غرورند.
اين سرمستى، سبب مى شود كه انسان نتواند از عقل خود در تصميم گيرى ها استفاده كند. و لذا در روايتى مى خوانيم:
يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ، وسُكرِ القُدرَةِ، وسُكرِ العِلمِ، وسُكرِ المَدحِ، وسُكرِ الشَّبابِ، فَإِنَّ لِكُلِّ ذلِكَ رِياحا خَبيثَةً تَسلُبُ العَقلَ وتَستَخِفُّ الوَقارَ.[۴]
سزاوار است كه خردمند، از مستى ثروت و مستى قدرت و مستى دانش و مستى ستايش و مستى جوانى پرهيز كند ؛ زيرا هر يك از اين مستى ها، بادهاى پليدى دارد كه عقل را مى ربايد و وقار را از بين مى برد.
همچنين هنگامى كه انسان نتواند از عقل خود استفاده كند، دچار انواع انحرافات و لغزش هاى اخلاقى و عملى مى گردد. هر چه رفاه زدگى بيشتر، سرمستى بيشتر، و لغزش ها افزون تر، و سرنوشت شومى كه در انتظار انسان است، خطرناكتر.
ب ـ مقاوم نبودن در برابر سختى ها
يكى از آثار زيان بار رفاه نامحدود و خوشگذرانى، مقاوم نبودن در برابر بيمارى هاى جسمى و مشكلات روحى است. افرادى كه در ناز و نعمت به سر مى برند و كوچك ترين سختى را در زندگى تحمل نكرده اند، از نظر جسمى ناتوانند و در برابر بيمارى ها كمتر مى توانند مقاومت كنند، اما كسانى كه در شرايط طبيعى در دامن صحرا با سختى ها دست و پنجه نرم مى كنند و از زندگى ساده اى برخوردارند، معمولاً داراى بدنى سالم و نيرومند و در برابر بيماريها، مقاوم هستند.
اين قانون تكوينى، نه تنها در مورد انسان، بلكه در مورد حيوانات و نباتات نيز جارى است. حيوانات وحشى كه در شرايط ناهموار طبيعى زندگى مى كنند، از حيوانات اهلى كه شرايط زندگى مناسبى دارند، بسى نيرومندترند. همچنين درخت هايى كه در دامن كوه و لابلاى سنگلاخ ها در شرايطى سخت رشد مى كنند، از نظر استحكام و قدرت مقاومت در برابر طوفان هاى سخت، قابل مقايسه با درخت هايى كه در كنار نهر آب قرار دارند، نيستند.
امام على عليه السلام در پاسخ كسانى كه تصور مى كنند، زندگى در شرايط سخت و تغذيه ساده، موجب ضعف و ناتوانى جسمى مى گردد، مى فرمايد:
ألا وإنَّ الشَّجَرَةَ البَرِّيَّةَ أصلَبُ عودا، وَالرَّواتِعَ الخَضِرَةَ أرَقُّ جُلودا، وَالنّابِتاتِ العِذْيَةَ أقوى وُقودا وأَبطَأُ خُمودا.[۵]
بدانيد كه چوب درخت بيابانى، محكم تر است و سبزه هاى درختان سبز و خرّم، پوستْ نازك ترند. [چوب] روييدنى هاى با آب باران [كه از آب، كم بهره اند]، پُر آتش ترند و دير خاموش مى شوند.
روح انسان نيز، در پرتو سختى ها آبديده و مقاوم مى گردد، چنان كه در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده:
إنَّ اللّه لَيُغَذّي عَبدَهُ المُؤمِنَ بِالبَلاءِ كَما تُغَذِّي الوالِدَةُ وَلَدَها بِاللَّبَنِ.[۶]
خداوند بنده مؤمن خود را با بلا و گرفتارى تغذيه مى كند، همچنانكه مادر، فرزند خود را با شير.
بنابراين، سختى هاى زندگى، در واقع، عذاى تكامل جسم و جان، و رمز مقاوم سازى آنها است، و انسان هاى رفاه زده، از اين تعذيه معنوى محرومند، و لذا توان مقاومت در برابر حوادث ناگوار زندگى را ندارند، و از آنجا كه زندگى دنيا اصولاً بدون مشكل نيست، رفاه زدگى در همين دنيا سرنوشت شومى را براى افراد خوشگذران رقم خواهد زد.
ج ـ لذت نبردن از عبادت
ياد خدا، عبادت و راز و نيازِ با آفريدگار جهان، براى كسانى كه از سلامتى روان برخوردارند، شيرين و لذتبخش است.[۷]يكى از زيان هاى رفاه زدگى اين است كه جان را بيمار مى كند، و از اين رو، شيرينى عبادت را احساس نمى كنند و از ايجاد رابطه با خالق خود، لذت نمى برند. حضرت عيسى عليه السلام اين واقعيت را بدين سان بيان فرموده است:
بِحَقٍّ أقولُ لَكُم: إنَّهُ كَما يَنظُرُ المَريضُ إلى طَيِّبِ الطَّعامِ فَلا يَلتَذُّهُ مَعَ ما يَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ ؛ كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ ولا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ.[۸]
به حق برايتان مى گويم: همان گونه كه بيمار به خوراك خوش مزه مى نگرد، امّا از شدّت دردى كه دارد، از آن لذّتى نمى برد، دنيادار نيز به سبب عشق به ثروت، از عبادتْ لذّت نمى برد و شيرينى آن را نمى چشد.
بنا بر اين، هر چه رفاه زدگى بيشتر شود، روح، بيمارتر مى گردد و از خداوند سبحان و ارزش هاى انسانى و اسلامى بيشتر فاصله مى گيرد. رواياتى كه دنيا و آخرت را به دو هَوُو تشبيه[۹]كرده اند، يا آنها را مانند مشرق و مغرب[۱۰]دانسته اند ـ كه نزديكى به يكى، موجب دورى از ديگرى است ـ ناظر به اين گونه رفاه طلبى است.
د ـ دشمنى با پيشوايان دين و ارزش هاى انسانى
يكى ديگر از خطرناك ترين آثار رفاه زدگى، دشمنى با پيامبران الهى است. از منظر قرآن كريم، رفاه زدگانِ همه جوامع، در طول تاريخ با انبياء الهى مخالفت كرده اند و آنها را تكذيب نموده اند[۱۱]:
«وَ مَا أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * وَ قَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَ أَوْلاَدِا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ.[۱۲]
و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيم دهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده ايد كافريم!» * و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است (و اين نشانه علاقه خدا به ماست!) و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!«.
امام على عليه السلام نيز در اين باره مى فرمايد:
أمَّا الأَغنِياءُ مِن مُترَفَةِ الاُمَمِ، فَتَعَصَّبوا لاِثارِ مَواقِعِ النِّعَمِ فَقالوا: «نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَ أَوْلاَدِا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ».[۱۳]
امّا توانگرانِ مُرفّهِ امّت ها، به جهت تبعات داشتن نعمت هاى فراوان، دچار غرور و تعصّب شدند و گفتند: «ما ثروت و فرزندان بيشترى داريم و ما گرفتار عذاب نمى شويم».
رفاه زدگان، نه تنها با انبياى الهى، بلكه با همه پيشوايان دينى دشمنى مى ورزند. از اين رو، مترفان در صف نخست مخالفان و دشمنان خاندان رسالت بودند[۱۴]، در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره قاتل فرزندش امام حسين عليه السلام و نوادگانش آمده:
واها لِفِراخِ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله مِن خَليفَةٍ مُستَخلِفٍ مُترَفٍ، يَقتُلُ خَلَفي وخَلَفَ الخَلَفِ.[۱۵]
آه و اندوه بر فرزندان خاندان محمد از [ظلم] خليفه رفاه زده اى كه او را جانشين [پدرش] مى كنند و فرزندان و نوادگان مرا مى كشد!
با مرورى اجمالى بر تاريخ اديان راستين، خواهيم ديد كه در سراسر تاريخ، رفاه زدگان در صف مقدم دشمنان پيامبران و پيشوايان دينى بوده اند و برعكس، مستضعفان، در صف مقدم پيروان آنان قرار داشتند.
دليل اين صف بندى ها نيز، روشن است ؛ زيرا از يك سو، رفاه زدگى و هوسرانى، حجاب معرفت قلبى است و از اين رو، ديده دل مترفان نابيناست، و آنان نمى توانند حقايقى كه انبيا، مردم را بدان دعوت مى كنند، تشخيص دهند و از سوى ديگر، ارزش هاى الهى را مانع هوسرانى خود مى بينند و بدين سان، حجاب معرفت و تأمين منافع مادّى، رفاه زدگان را در صف نخست مخالفان پيامبران، قرار مى دهد.
اما در مقابل، مستضعفان و محرومان، به دليل اين كه همچون مترفان ديده بصيرتشان محجوب نيست و انبيا را مدافع حقوق خود و ارزش هاى انسانى تشخيص مى دهند، بيش از ديگران از دعوت پيامبران، استقبال مى كنند.
ه ـ شومىِ سرنوشت
قرآن كريم در آيات فراوانى[۱۶]سرنوشت شومى كه در همين جهان در انتظار مترفان و رفاه زدگان است، بيان كرده است، تأمل در اين آيات، نشان مى دهد كه رابطه نزديكى ميان اتراف و هلاكت جوامع انسانى وجود دارد. هر چه رفاه زدگىِ جامعه بيشتر شود، مخالفت آنها با ارزش هاى انسانى و الهى و رهبران راستينِ دين، افزون تر مى گردد، تا آن جا كه طبق سنّت ثابت نظام هستى، مستحقّ هلاكت و نابودى مطلق مى شوند. آيه ذيل اشاره به اين معناست:
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا.[۱۷]
و هنگامى كه بخواهيم [مردم] شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا مى داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند در نتيجه عذاب آن بر [شهر] لازم گردد. پس آن را[يكسره] زير و زبر مى كنيم».
گفتنى است، سرنوشتى كه در آيه ياد شده و آيات مشابه بدان اشاره شده، شوم ترين سرنوشت و حاصل بالاترين مراتب رفاه زدگى است ؛ اما بايد توجّه داشت كه به ميزان مراتب اتراف، آثار زيان بار آن نيز كاهش و يا افزايش مى يابد.
[۱]. ر . ك : ص ۳۹۵ فصل يكم : ويژگى هاى مرفّهان و دنيا و آخرت : ج ۱ ص ۴۰۳ (فصل چهارم : زيان هاى دنيادوستى / تباهى خرد) .
[۵]. نهج البلاغة : نامه ۴۵ .
[۶]. أعلام الدين : ص ۲۷۷ ، بحار الأننوار : ج ۸۱ ص ۱۹۵ ح ۵۲ .
[۷]. در دعاى جوشن كبير مى خوانيم : «يا مَن ذِكرُهُ حُلْوٌ» .
[۸]. تحف العقول : ص ۵۰۷ ، التحصين لابن فهد : ص ۵ ح ۲ ، بحار الأننوار : ج ۱۴ ص ۳۱۰ ح ۱۷ . نيز ، ر . ك :دنياو آخرت : مضارّ حبّ الدّنيا / عَدَمُ الاِلتِذاذِ بِالعِبادَةِ .
[۹]. ر . ك : دنيا و آخرت : ج ۱ ص ۳۰۱ .
[۱۰]. ر . ك : دنيا و آخرت : ص ۳۰۳ .
[۱۱]. ر . ك : ص ۳۹۷ عنوان «تكذيب كردن پيامبران» .
[۱۳]. ر . ك : ص ۳۹۸ ح ۹ .
[۱۴]. ر . ك : ص ۴۰۱ (كينه و نفرت از اهل بيت عليهم السلام) .
[۱۵]. ر . ك : ص ۴۰۰ ح ۱۱ .
[۱۶]. ر . ك : ۴۰۳ زيان هاى اشرافيت / هلاكت.