ثواب در لغت قرآن و حدیث

پرسش :

ثواب در لغت قرآن و حدیث به چه معناست؟



پاسخ :

واژه شناسى «ثواب»

كلمه «ثواب» اسم مصدر از ريشه «ث و ب» به معناى بازگشت پس از رفتن است. خليل بن احمد در اين باره آورده است:

ثابَ يَثوبُ ثُؤوبا، أي: رَجَعَ بَعدَ ذَهابِهِ.[۱]

ثابَ يَثوبُ ثُؤوبا، يعنى: «پس از رفتنش بازگشت».

ابن فارس در تبيين ريشه «ثواب» مى گويد:

الثّاءُ وَالواوُ وَالباءُ قِياسٌ صَحيحٌ مِن أصلٍ واحِدٍ، وهُوَ العَودُ وَالرُّجوعُ... وَالثَّوابُ مِنَ الأَجرِ وَالجَزاءِ أمرٌ يُثابُ إلَيهِ.[۲]

ثاء و واو و باء، قياسى درست و يك معناى اصلى دارد، و آن برگشتن و رجوع است... و ثواب از اجر است و جَزاء چيزى است كه، به وى باز گشت مى شود.

راغب اصفهانى در مفردات مى نويسد:

أصلُ الثَّوبِ: رُجوعُ الشَّيءِ إلى حالَتِهِ الاُولَى الَّتي كانَ عَلَيها، أو إلَى الحالَةِ المُقَدَّرَةِ المَقصودَةِ بِالفِكرَةِ... ومِنَ الرُّجوعِ إلَى الحالَةِ المُقَدَّرَةِ المَقصودِ بِالفِكرَةِ: الثَّوبُ، سُمِّيَ بِذلِكَ لِرُجوعِ الغَزلِ إلَى الحالَةِ الَّتي قُدِّرَت لَهُ وكَذا ثَوابُ العَمَلِ....[۳]

اصل «ثوب» بازگشت چيزى به حالت اوليه اى است كه داشته است يا بازگشت چيزى به حالتى است كه مورد نظر و مقصود فكر كسى بوده است و «ثَوْب» (لباس) از همين نوع اخير مى باشد به خاطر اين كه رشته هاى بافته شده به حالتى كه براى آن در نظر گرفته شده اند باز مى گردند [در مى آيند] و ثواب اعمال هم از همين نوع است....

بر اين پايه، «ثواب» از منظر واژه شناسان به معناى مطلق رجوع و بازگشت است، و بدين مناسبت پاداش كارهاى انسان، «ثواب» ناميده مى شود، چون در واقع نتيجه آنها است كه به انسان باز مى گردد، راغب در اين باره مى گويد:

الثَّوابُ ما يَرجِعُ إلَى الإِنسانِ مِن جَزاءِ أعمالِهِ، فَيُسَمَّى الجَزاءُ ثَوابا تَصَوُّرا أنَّهُ هُوَ هُوَ، ألا تَرى كَيفَ جَعَلَ اللّه  تَعالَى الجَزاءَ نَفسَ العَمَلِ في قَولِهِ: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[۴]ولَم يَقُل جَزاءَهُ.[۵]

«ثواب» آن چيزى است كه به عنوان جزاى اعمال انسان به وى باز مى گرد و جزا از اين جهت ثواب ناميده مى شود كه هر دو يك حقيقت دارند آيا نمى بينى كه خداوند در اين آيه مباركه چگونه خود عمل را جزا قرار داده: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ؛ هر كه همسنگ ذره اى عمل نيكى كند آن را ببيند» و نگفته است جزاى عملش را مى بيند.

اما در اصطلاح،واژه «ثواب»به معناى مطلقِ منفعت[۶]يا منفعت خالص استحقاقى همراه با تعظيم و اجلال است[۷]كه در عوض اعمال نيك به شخص داده مى شود و از اين رو به آن ثواب گفته شده كه به شخص باز مى گردد[۸]يا وى به آن رجوع مى كند[۹]. اصطلاح «ثواب» با دو اصطلاح، «عوض» و «تفضّل» فرق دارد، زيرا پاداش در صورتى كه بنده مستحق آن بوده، همراه با تعظيم باشد «ثواب» و اگر همراه با تعظيم نباشد «عوض» و اگر بدون استحقاق و تعظيم باشد «تفضل» است[۱۰]. تفاوت ثواب و جزا نيز در اين است كه جزا بر مطلق عوض خير يا شر، و ثواب تنها بر عوض خير اطلاق مى شود[۱۱]يا در صورت مطلق بودن، چنان كه برخى برآنند[۱۲]استعمال آن در پاداش خير بيشتر است[۱۳].

تفاوت ثواب با اجر در عرف هم اين است: ثواب خصوص پاداش طاعات است؛ ولى اجر گاهى به همين معنا و گاهى به معناى عوضى است كه در برابر مطلق منافع مبادله مى شود[۱۴]همچنين ثواب گاه بر عوض كار شر اطلاق مى شود؛ ولى اجر هميشه در عوضى به كار مى رود كه به سود انسان است[۱۵].[۱۶]

«ثواب» در قرآن و حديث

واژه هاى برگرفته از ريشه «ث و ب» ۲۸ بار به گونه هاى مختلف در قرآن آمده است. از اين تعداد، شانزده مورد به معناى پاداش كار نيك است[۱۷]مانند:

«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ».[۱۸]

هر كس ثواب دنيا را بخواهد، پاداش دنيا و آخرت پيش خدا است.

و سه مورد به معناى عقاب و كيفر كار بد به كار رفته است[۱۹]، مانند:

«هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ».[۲۰]

آيا كافران جز به آنچه كرده اند، ثواب داده خواهند شد ؟

و هشت مورد در لباس[۲۱]، و يك مورد نيز به معناى محل بازگشت[۲۲]به كار رفته است.

گفتنى است، در قرآن علاوه بر واژه «ثواب» الفاظ ديگرى نيز به معناى پاداش آمده است، مانند «جزا» و مشتقات آن كه هم در پاداش كار نيك به كار رفته، مانند:

«إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَ كَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا».[۲۳]

اين براى شما جزايى است و تلاشتان سپاس گذارى شده است.

و هم در كيفر كار بد استعمال شده است، مانند:

«وَ مَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّى إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِى الظَّالِمِينَ».[۲۴]

هر يك از آنان بگويد: من معبودى جز خدا هستم، او را جزاى جهنم خواهيم داد ؛ اين گونه ستمگران را مجازات مى كنيم.

همچنين «اجر» و مشتقات آن كه در آياتى پر شمار به كار رفته، و در بيشتر موارد به معناى پاداش معنوى است، مانند:

«بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ».[۲۵]

آرى! هر كه خود را تسليم كند براى خدا، و نيكوكار باشد، پاداشش در نزد پروردگار اوست.

و گاه به معناى پاداش مادى و دنيوى است، مانند:

«فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ».[۲۶]

پس اگر كودكان شما را شير دادند پاداش آنها را بپردازيد.

تعبيرهاى ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه مى تواند به «ثواب» معنا شود مانند: «حسنة»[۲۷]، «خلاق»[۲۸]، «نصيب»[۲۹]، «حظّ»[۳۰]، «خراج ربك»[۳۱]، و «ما عند اللّه »[۳۲]به همين دليل آيات و رواياتى كه تحت عنوان «ثواب» ارايه مى شود، اعم از مواردى است كه كلمه «ثواب» در آنها به كار رفته و يا معنا و مفهوم آن مورد توجه بوده، و نيز اعم از پاداش نيكوكاران و كيفر تبه كاران است.

واژه ثواب و مشتقات آنها در متن احاديث اهلِ سنّت، بسيار كم به كار رفته است[۳۳]اما نويسندگان و شارحان صحاح سته، واژه ثواب را در عنوان چند باب درج كرده اند.[۳۴]در ساير منابع حديثى اهل سنّت احاديث بيشترى با مضمون ثواب يافت مى شود ؛ مانند اينكه اگر كسى به يگانگى خدا و رسالت حضرت محمد صلى الله عليه و آله، شهادت دهد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام مى گرداند يا اگر كسى نمازهاى واجب را به جا آورد و آن را سبك نشمارد، خداوند وعده كرده است كه او را به بهشت وارد كند و نيز اينكه مكر و خدعه و خيانت به آتش جهنم مى انجامد.[۳۵]از جمله كتاب هاى تأليف شده در اين موضوع مى توان به الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، تأليف ابن عبد القوىّ منذرى، مؤف دمشقى قرن هفتم، اشاره كرد.

واژه جزا نيز كاربردى در حد واژه هاى ثواب دارد. در برخى نقل ها، گاه واژه هاى ثواب و جزا به جاى هم به كار رفته اند.[۳۶]

در آثار حديثى اماميه، واژه ثواب بسيار به كار رفته است.[۳۷]در كتاب هاى چهارگانه اماميه، ابواب متعددى در اين زمينه وجود دارد و احاديث بسيارى در باره پاداش و كيفر كارهاى گوناگون (از ثواب توحيد تا ثواب كارهاى خوب جزئى در زندگى، و از كيفر شرك تا خوردن خاك) روايت شده است.[۳۸]


[۱]. ترتيب كتاب العين : ص ۱۲۲ «ثوب» .

[۲]. معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۳۹۳ و ۳۹۴ «ثوب» .

[۳]. مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۲۲ «ثوب» .

[۴]. الزلزلة : ۷ .

[۵]. مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۸۰ «ثوب» .

[۶]. المصطلحات الكلامية : ص ۹۰ ـ ۹۱.

[۷]. همان، مجمع البيان : ج ۲ ص ۴۱۲ ، دائرة المعارف الشيعة : ج ۷ ص ۵۶.

[۸]. تفسير القرطبى : ج ۴ ص ۳۱۹، مجمع البحرين : ج ۱ ص ۳۳۱ «ثوب».

[۹]. مجمع البحرين : ج ۱ ص ۳۳۲ «ثوب».

[۱۰]. التبيان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۱۳، الاقتصاد الهادى : ص ۸۹، مصطلحات علم الكلام : ج ۱ ص ۴۱۲.

[۱۱]. الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۶ ص ۱۲۲؛ مفردات ألفاظ القرآن : ص ۶۴ «اجر».

[۱۲]. مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۸۰ «ثوب» ، الفروق اللغوية : ص ۱۷ ـ ۱۸، نثر طوبى : ص ۱۲۰.

[۱۳]. مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۸۰ «ثوب» ، تاج العروس : ج ۱ ص ۱۶۸؛ مجمع البحرين : ج ۱ ص ۳۳۲.

[۱۴]. الفروق اللغوية : ص ۱۷؛ التبيان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۴۶۲.

[۱۵]. مفردات ألفاظ القرآن : ص ۶۴ «أجر»، فيض القدير : ج ۱ ص ۱۵۹؛ الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۹ ص ۱۵۴.

[۱۶]. دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۹ ص ۳۵۱ ـ ۳۵۲.

[۱۷]. بقره : ۱۰۳، آل عمران : ۱۴۵ و ۱۴۸ و ۱۹۵ هر سه آيه هر كدام دو بار، نساء : ۱۳۴ (دو بار)، مائده : ۸۵،كهف : ۳۱ و ۴۴ و ۴۶، مريم : ۷۶، قصص : ۸۰، فتح : ۱۸ .

[۱۸]. نساء : ۱۳۴ .

[۱۹]. ر . ك : آل عمران : ۱۰۳، مائده : ۶۰، مطففين : ۳۶ .

[۲۰]. مطففين : ۳۶ .

[۲۱]. هود : ۵، كهف : ۳۱، حج : ۱۹، نور : ۵۸ و ۶۰، نوح : ۷، مدّثر : ۴، انسان : ۲۱ .

[۲۲]. ر . ك : بقره : ۱۲۵ .

[۲۳]. انسان : ۲۲.

[۲۴]. انبياء : ۲۹ .

[۲۵]. بقره : ۱۱۲ .

[۲۶]. طلاق : ۶ .

[۲۷]. بقرة : ۲۰۱ .

[۲۸]. همان : ۲۰۰ .

[۲۹]. همان : ۲۰۲ .

[۳۰]. آل عمران : ۱۷۶ .

[۳۱]. مؤمنون : ۷۲ .

[۳۲]. شورا : ۳۶ .

[۳۳]. ر. ك: معجم الفاظ الحديث النبوى، واژه هاى "ثوب" اثاب، ثواب و "عقب" (عقوبه، عاقب).

[۳۴]. ر . ك : صحيح البخارى : ج ۴ ص ۹۶ ، شرح مسلم ، نَوَوى : ج ۷ ص ۸۹ و ج ۱۱ ص ۸۳ و ۸۵ و ۱۳۵ .

[۳۵]. ر . ك : الأسماء والصفات ، بيهقى : ص ۱۳ و ۱۵ و ۱۲۵ و ۶۱۱ و ۶۱۴ ، الترغيب و الترهيب ، منذرى : ج ۱ ص ۶۱ ـ ۶۹ وص ۲۴۲ ، و ج ۲ ص ۵۷۳ ، كنز العمّال : ج ۱۴ ص ۱۶۰ و ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳ .

[۳۶]. ر . ك : صحيح البخارى : ج ۲ ص ۱۹۸ ـ ۲۲۶ .

[۳۷]. ر . ك : المعجم المفهرس لألفاظ بحار الأنوار ، برازش : ذيل «ثوب» .

[۳۸]. ر . ك : التوحيد : ص ۱۸ ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۱۲۷ ؛ ثواب الاعمال : ص ۲۱۹ ـ ۲۲۰ ؛ الكافى :ج ۶ ص ۴۹۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت