درباره دختر خردسال امام حسین(ع) که در دمشق به شهادت رسید، توضیح دهید؟
بررسی اقوال مربوط به وجود حضرت رقیه سلام الله علیها در حادثه کربلا،
نفر سومی که نتوانست اسارت را به پایان برساند/هر آنچه درباره حضرت رقیه(س) آمده است/ تلاش یزیدیان برای محو یاد مظلومیت حضرت رقیه(س)
نفر سوم از اهل ابیت(ع) که نتوانست سفر اسارت را به پایان ببرد و موفق نشد در اربعین امام حسین(ع) به زیارت وی برسد، نازدانه اباعبدالله(ع)، خانم رقیه(ع) بود.
متأسفانه مصیبت این نازدانه در طول زمان مواجه با افراط و تفریطهایی شده، بعضی به طور کامل داشتن دختری با این نام را برای امام حسین(ع ) منکر میشوند و بعضی هم، همه حرفها و شنیدهها را مسلم میدانند و اصلاً به تنها مدرک معتبر این مصیبت که کتاب کامل بهایی است و مال قرن هفتم است، رجوع نمیکنند و اکتفا به شنیدهها و گفتار دیگران میکنند، زیرا تنها مدرک سن این خانم در دو جا، چهار سال بیان میکند، اما همه میگویند: ۳ سال!.
تنها مدرک این اتفاق را در خانه و کاخ یزید ترسیم میکند، اما همه میگویند در خرابه! و جالب هم این است که همه – اعم از نویسندگان و گویندگان - گفتار خود را به کامل بهائی نسبت میدهند! انگار این کتاب را اصلاً ندیدهاند!. در اینجا برای جلب توجه خوانندگان متن این کتاب را که فارسی هم هست بیان میکنم تا خود قضاوت کنند تا چه حد در مقتل این عزیز بیدقتی شده:
کامل بهائی، تألیف عماد الدین طبری ج ۲ ص ۱۷۹ دارد: در حاویه آمده که زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده مىداشتند و هر کودکى را وعدهها مىدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است [و] باز مىآید تا ایشان را به خانه یزید آوردند، دخترکى چهارساله بود، شبى از خواب بیدار شد و گفت : «پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان!، زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست، یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد، خبر بردند که حال چنین است.
آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند، مَلاعین، سر بیاورد و در کنار آن دختر چهارساله نهاد، پرسید: این چیست؟ مَلاعین گفت: سرِ پدر توست، آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
همین طور که ملاحظه کردید، چهار ساله بودن این نازدانه در دو جای این متن آمده و به وضوح پیداست که این اتفاق در خانه یزید بوده نه خرابه، البته باید گفت در ابتدا ورود اسرا به شام آنها را در خرابه بردند، خرابهای که امام صادق(ع) در روایتی که از ایشان کتاب خرائج ج ۲ ص ۷۵۳ نقل میکند، آن قدر سست بود که میخواست بر سرآنان فرو بریزد و کتاب امالی شیخ صدوق ص ۲۳۱ از فاطمه بنت الحسین(ع) متنی به این مضمون نقل میکند، آنها را در جایی زندانی کردند که نه از سرما در امان بودند، نه از گرما، به حدی که صورتهایشان آسیب دیده بود، شاید همین نقلها بعضیها را به اشتباه انداخته و خیال کردهاند این مصیبت در خرابه بوده! به هر حال تنها مدرک این مصیبت است.
کم لطفی دیگری که دوستان در این رابطه مرتکب شدند، اضافه کردن مطالبی است که با عقل جور در نمیآید و این خود دستاویزی برای منکران این مصیبت شده است، عدهای هم دقتهایی که در فقه و اصول به کار میرود، در منابع تاریخی این مصیبت به کار بردند! لذا مرتکب اشتباه شدند و این مصیبت را رد کردند، به اینان باید گفت: اگر این دقتهای فقهی را در منابع تاریخی بکار بریم، چیزی از تاریخ اسلام دیگر باقی نمیماند!
در اثبات این مصیبت باید گفت: اولاً کتاب کامل بهائی اثر قرن هفتم است و اصول یک کتاب واسطه را رعایت کرده، زیرا حدوداً تا اواخر قرن شش منابع اصلی هستند و مستقیماً از راوی نقل میکنند و تقریباً از همین زمان منابع واسطه شروع میشود، قاعده در منابع واسطه این است که مدرکی را که از آن نقل میکنند بیان کنند، اما بعضاً دیده میشود که نه تنها مدرک را نمیآورند، بلکه متنشان را با لفظ، قیل «قول ضعیف» و وری «راوی مجهول» شروع میکنند، لذا متن و مصیبتی که بیان میکنند تا پیدا شدن مدرک قدیمی میشود ضعیف، اما کامل بهائی همانطور که ملاحظه میکنید، این قاعده را رعایت کرده و متنش را از کتابی به نام «حاویة» نقل میکند که جزو کتابهای مفقوده است، ما در مقتل کتابهای زیادی داریم که مفقود شدهاند، مانند مقتل اصبغ بن نباته که اثر قرن اول است، مقتل جابر بن یزید جعفی که اثر قرن دوم است، مقتل عمار دهنی که از امام باقر(ع) نقل میکند که اثر قرن دوم است و بخشی از آن در تاریخ طبری آمده، مقتل ابی مخنف که اثر قرن دوم است که شیخ مفید و طبری این مقتل را داشتهاند و خیلی از نقلهایشان را به آن مستند کرده اند، ولی در حال حاضر در دسترس نیست، مقتل هشام که اثر قرن سوم است و دهها مقتل دیگر که در جلد ۱ دانشنامه امام حسین(ع) از آن بحث شده، دوستان برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانند به آنجا رجوع کنند.
لذا با توجه به این همه مقتل گمشده دیگر جایی برای کذب خواندن و رد کردن مصائب سید الشهدا(ع) باقی نمیماند، بله! اگر متنی و یا روضهای با شئون ائمه(ع)، اعتقادات شیعه و مسلمات تاریخ سازگار نبود، میتوان آن را کنار گذاشت، اما مقتل این نازدانه نه با شئون اهل بیت(ع) مخالف است و نه با اعتقادات شیعه ونه با مسلمات تاریخ.
ما در جایی نداریم که به طور مسلم بیان کند، حضرت فقط دو دختر داشته باشد و باعث شود این متن با مسلمات تاریخ مخالف باشد! باید گفت: در متون قدیمی صحبت از چهار دختر به میان آمده که به زودی مدارکش را ارائه خواهم داد، حتی حضرت دختری با نام رقیه(س) دارد که مدرک قدیمیش را خواهم گفت، بنابراین متن کامل بهائی هیچ یک از این ایرادها را ندارد و برای اثبات این مصیبت کافی است.
ثانیاً مطالب مخدوش و ضعیف از قرن نهم شروع میشود، از زمان کاشفی که کتاب روضة الشهداء را نوشته و مطالب زیادی را بدون ارائه مدرک بیان کرده و داستانسرایی در آن به وضوح پیداست، مصیبت این نازدانه تقریباً همانطور که گفته میشود و شنیدهاید، در قرن هفتم مطرح بوده، لذا قابل اعتنا است و نمیشود آن را به همین راحتی رد کرد.
ثالثاً مدارک دیگری هم موجود است که میتوان آنها را به عنوان مؤید مطرح کرد.
من جمله این مدارک که دلالت بر ظلم عجیب دشمن هم میکند، کتاب «مطالب السؤول» و «تسلیة المجالس» است، این دو کتاب دلیل خوبی است، بر اینکه دشمن سعی در پنهان کردن و از بین بردن مدارک این مصیبت را داشته، با عقل هم جور در میآید، زیرا طبق نقل تنها مدرک این مصیبت این ظلم در خانه یزید اتفاق افتاد، آن هم برای کسی که بر او مهمان بودند، زیرا قبلاً اشاره کردیم که اهل بیت(ع) با بیاناتی که در مجلس یزید داشتند، شام را فتح کردند، همان شامی که در زمان امیرالمؤمنین(ع) مانع از فتح آن شدند و یزید بعد از فتح شام مغلوب شد و نتوانست در مقابل افکار عمومی تاب بیاورد و مجبور شد اهل بیت(ع) را به خانه خود ببرد و اجازه عزاداری به آنهابدهد.
مقتل الحسین خوارزمی ج ۲ ص ۷۳ دارد، وقتی به خانه یزید رفتند، سه روز عزاداری کردند و احتمالاً مصیبت این نازدانه در همین ایام اتفاق افتاده، پس یزید صدای گریه او را شنیده، چون در خانه او بوده و با کمال بیرحمی دستور میدهد سر حضرت را برای او ببرند، این واقعه ظلمی ننگین بر یزید شد، لذا دشمنان تلاش کردند حتی نام این خانم را از کتابها پاک کنند و قرنها قبر وی را خراب کنند، باید گفت این عمل طبیعی است، زیرا کدام حاکم ظالمی طاقت دارد که در کنار عمارتی که دلالت بر قدرتش میکند – مسجد اموی – آثار قبری باشد که دلالت بر ظلمش کند!
تلاش یزدیان برای محو یاد مظلومیت حضرت رقیه(س)
این ادعا به راحتی از این دو کتاب نمایان است، زیرا اکثر کتابها تعداد دختران امام حسین(ع) را دو تا بیان کردهاند، فاطمه و سکینه، اما در این بین کتاب دلائل الامامة ص ۱۸۱ و تاریخ الائمة- که در مجموعه نفیسه چاپ شده – ص ۱۸ و مناقب شهر آشوب ج ۴ ص ۷۷ و کشف الغمة ج ۲ ص ۲۵۰ و چند کتاب دیگر دختر سومی را به نام زینب یرای امام حسین(ع) بیان می کنند، اما کتاب مطالب السؤول که اثر محمد بن طلحة است و متعلق به قرن هفتم است، در ص ۷۳ چاپ قدیمش دارد، حضرت چهار دختر داشته و ادعای شهرت هم کرده – یعنی قول چهار دختر مشهور است - با نامهای فاطمه، سکینه، زینب و نامی از دختر چهارم نمیبرد! البته کتاب فصول المهمة ص ۱۹۶ و کشف الغمة ج ۲ ص ۲۵۰ هم همین مطلب را از کتاب مطالب السؤول نقل میکنند و این دو کتاب هم نامی از دختر چهارم نمیببرند، به نظر میرسد احتمال اینکه نام دختر چهارم را بردهاند و دشمنان این نام را پاک کردهاند احتمال ضعیفی نباشد، کما اینکه احتمال دارد جاهای دیگری هم بوده و پاک شده و یا به ما نرسیده است.
البته ما یک مدرک قرن ششم پیدا کردیم که هم تعداد دختران را چهار تا بیان کرده و هم نام آنان را برده و نام خانم رقیه(س) در بین آنها میدرخشد، این مدرک کتاب لباب الانساب ابن قندوق است که متوفی ۵۶۵ است و نسبشناسی معروف است که کارش بیان اولاد بزرگان و نسب آنان است، لذا حرفش قابل قبول و معتبر است، وی در جلد ۱ صفحه ۳۴۹ وقتی به شمارش تعداد دختران امام حسین(ع) میرسد، میگوید: «فی ذِکرِ أولادِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهالسلام مِنَ البَنینَ وَالبَناتِ وزَوجاتِهِ ـ :... البَناتُ [ و ] اُمَّهاتُ بَناتِهِ: فاطِمَةُ ، اُمُّها اُمُّ إسحاقَ بِنتُ طَلحَةَ؛ سُکَینَةُ، اُمُّهَا الرَّبابُ بِنتُ امرِئِ القَیسِ بنِ عَدِیٍّ؛ زَینَبُ، ماتَت صَغیرَةً، اُمُّها شَهرَبانو بِنتُ یَزدَجَردَ؛ اُمُّ کُلثومٍ ماتَت صَغیرَةً، اُمُّهاـ أیضا ـ شَهرَبانو بِنتُ یَزدَجَردَ»، در یاد کرد فرزندان حسین بن على بن ابیطالب علیهالسلام از پسر و دختر و همسرانش: ... دختران و مادران آنها : فاطمه که مادرش اُمّ اسحاق دختر طلحه بود، سَکینه که مادرش رَباب دختر امرؤ القیس بن عدى بود، زینب که در کودکى درگذشت و مادرش شهربانو دختر یزدگرد بود، اُمّ کلثوم که در کودکى درگذشت و مادر او نیز شهربانو دختر یزدگرد بود.
باید توجه داشت که ام کلثوم در این متن، نام نیست، بلکه کنیه است و میتوان احتمال داد که کنیه خانم رقیه(س) باشد، خصوصاً اینکه میگوید: «ماتت صغیرة»؛ یعنی در کودکی از دنیا رفته، زیرا در همین کتاب دقیقاً شش صفحه بعد یعنی صفحه ۳۵۵، فرزندانی را که از کربلا باقی ماندهاند را ذکر میکند، در آنجا آمده: «لَم یَبقَ مِن أولادِهِ إلّا زَینُ العابِدینَ علیهالسلام وفاطِمَةُ وسُکَینَةُ ورُقَیَّةُ»، از فرزندان او، جز امام زین العابدین(ع)، فاطمه، سَکینه و رقیه باقى نماند.
البته بعضیها بر این متن ایراد گرفتهاند که مراد از کلمه «لم یبق» یعنی نسل امام حسین(ع) از این افراد بوده و این رقیه که گفته باید صاحب فرزند باشد و نمیتواند رقیه ۴ ساله مورد نظر باشد، اولاً این لفظ لزوماً و همه جا به این معنا نیست، ثانیا آیا مدرکی دارید که بیان کند نسل و فرزندی از دختری با این نام یا هر نام دیگری از امام حسین(ع) باقی مانده؟ ثالثاً در کتب تراجم برای دو دختر امام حسین(ع) – فاطمه و سکینه - فصل و باب قرار دادهاند و نام همسرانشان را بیان کردهاند، با تفحصی که در این کتابها و سایر کتب انجام دادیم، به فرزند دیگری برخورد نکردیم که ذکر کرده باشند چه رسد به نام همسر او! تنها مدرک همین کتاب لباب الانساب است که می گوید «ماتت صغیرة»، در کودکی از دنیا رفته است.
ایراد دیگری که بعضی بیان کردهاند، نام مادرش شهربانو دختر یزجرد است که در این متن آمده و حال آنکه شهربانو مادر امام سجاد(ع) بوده که هنگام به دنیا آمدن امام سجاد(ع) از دنیا رفته، لذا این کودک که نامش رقیه و کنیهاش ام کلثوم است، باید سالها قبل از کربلا از دنیا رفته باشد.
در جواب باید گفت طبق منابعی مانند کافی ج ۱ ص ۴۶۶ و کمال الدین ص ۳۰۷ و دیگر کتب دو دختر از یزجرد در جنگ مسلمانان با ایران اسیر شدند و آنان با وساطت امیرالمؤمنین(ع) آزاد میشوند و همسر انتخاب میکنند، یکی امام حسین(ع) را انتخاب میکند و یکی امام حسن(ع) را – بعضی هم گفتهاند که محمد بن ابی بکر با دختر دوم ازدواج میکند- و به هر دو نفر آنان شهربانو میگفتند و ما جایی پیدا نکردیم که مادر امام سجاد(ع) فرزند دیگری داشته باشد، جز همین کتاب لباب الانساب که آن هم فقط یک احتمال است، به نظر میرسد همان طور که احتمال دارد فرزند شهر بانوی باشد که مادر امام سجاد(ع) بوده، احتمال دارد فرزند شهربانوی دوم باشد، زیرا همان گونه که امام حسین(ع) ام اسحاق همسر، امام حسن(ع) را به سفارش خود ایشان به ازدواج خود در میآورد، احتمال دارد شهر بانوی دوم هم بعد از امام حسن(ع) گرفته باشد و خداوند به ایشان فرزند دختری داده باشد، گر چه تا به حال برای این احتمال مدرک دیگری غیر از همین لباب الانساب پیدا نکردیم.
پس میتوان نتیجه گرفت که طبق کتاب لباب الانساب نام دختر چهارم امام حسین(ع)، رقیه(ع) و کنیه او امکلثوم و مادرش شهربانو دختر یزدگرد باشد که در کودکی از دنیا رفته است.
مدرک دیگری که هم دلالت بر وجود این نازدانه میکند و هم دلالت بر از بین بردن آثار این جنایت میکند، کتاب تسلیة المجالس محمد بن ابیطالب است که در قرن ۱۰ میزیسته و از مصادر علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار است، در این کتاب در ج ۲ ص ۹۳ و ۹۴ از خود نویسنده متنی آمده که ایشان خود قائل این متن هستند، مضمون کلام ایشان این است: در شام در کنار مسجد اعظم خرابهای بود که قبلاً مسجد بوده و الان در آن مزبله میریختند، معروف بود در آنجا قبر دختری از اهل بیت(ع) است، ما آنجا را تمیز کردیم و تجدید بنا کردیم و آماده برای نماز خواندن کردیم، اما عدهای آمدند و آنجا را از دست ما گرفتند، دوباره تبدیل به محل زبالههایشان کردند و سنگ نوشتهای که دلالت بر دفن ذریهای از اولاد رسول الله(ص) بود را هم نابود کردند و نوشتههایش را توسط یک حجار پاک کردند، اما خود وی این نوشتهها را حفظ کرده و بیان میکند که سنگی آنجا بود که اسم پیغمبر(ص) و دوازده امام(ع) در آن حک شده بود و بعد از نام آنها نوشته شده بود: «هذا قبر السیدة ملکة بنت الحسین علیه السلام بن امیرالمؤمنین»، این قبر سیده خانم ملکه دختر حسین بن امیرالمؤمنین(ع) است، لفظ ملکة در این متن را یا باید گفت نام این دختر بوده، زیرا ما بر سر اسم که دعوا نداریم، کما اینکه در مدرک بعدی نام فاطمه آمده و یا لفظی برای احترام گذاشتن است، مانند: شاه عبدالعظیم ، شاه حمزه، شاهچراغ ... و به ایشان هم که دختر بوده ملکة بنت الحسین(ع) میگفتند.
از این متن به وضوح پیداست که دشمن تا چه حد تلاش میکرده تا آثار جنایت خود را پاک کند، لذا طبق این نقل و نقل کتاب مطالب السؤول میتوان گفت، مدارک دیگری هم بوده و دشمنان آنها را از بین بردهاند و به ما نرسیده، تقاضای این حقیر از کسانی که دستشان به کتابخانههای خارج از کشور میرسد، این است که تلاش کنند، بلکه در نسخهای خطی قدیمی تا قرن ۸ مطالبی در این باب پیدا کنند.
مدرک دیگر، همان دو مدرک اول یعنی کتاب الامامة والسیاسة و کتاب المحن است که اثر قرنهای ۳ و ۴ است، در کتاب المحن ص ۱۴۸ در بیان نام کسانی که در جریان کربلا به شهادت رسیدهاند، آمده: «وست من نسائهم و فیهم فاطمه بنت الحسین بن علی(ع) وهی اکبرهن»، شش نفر از بانوان اهل بیت(ع) به شهادت رسیدند و در بین آنها فاطمه بنت الحسین(ع) بود که او بزرگترین این بانوان بوده، از لفظ «وهی اکبرهن» میتوان استفاده کرد که این شش نفر همه در سن کودکی بوده اند، کتاب الامامة وسیاسة در ج ۲ ص ۱۲هم شبیه این متن را دارد، از آنجایی که این هر دو کتاب در صفحات بعدی، جریان مجلس یزید را میآورند و بیان میکنند، در آن مجلس مرد شامی فاطمه بنت الحسین(ع) را به عنوان کنیز طلب میکند و ایشان سالها زنده بوده و صاحب اولاد شده، میتوان گفت: این فاطمه که شهید شده باید غیر از آن فاطمه باشد که زنده مانده و امام حسین(ع ) دو تا فاطمه داشته است.
بعضیها ایراد گرفتهاند، مگر میشود در یک خانه دو دختر با نام فاطمه باشد؟ جواب این است که امام حسین(ع) به خاطر محبت به پدرش نام سه فرزند خود را علی گذاشت، چه عیب دارد به خاطر محبت به مادرش هم نام دو دخترش را فاطمه بگذارد! کما اینکه اماسحاق که همسر امام حسن(ع) بود و به سفارش ایشان همسر امام حسین(ع) هم شده، دو تا فاطمه دارد، یکی فاطمه بنت الحسن(ع) که همسر امام سجاد(ع ) است و یکی فاطمه بنت الحسین(ع) که همسر حسن مثنی است.
بعضی هم ایراد گرفتهاند که این در متن، شهدا روز عاشورا را دارد میشمرد، لذا نمیتوان برای این نازدانه به عنوان مدرک قبول کرد، جواب این است که اولا، لفظ «قتل یومئذ» که در این کتاب است، عنوان کتاب است نه متن و شاید این عنوان جزو متن نباشد، ثانیاً در متن شهداء غیر آن روز هم به حساب آمده چون دارد: «وخمسة من بنی عقیل»، پنج نفر از فرزندان عقیل که شامل مسلم بن عقیل که در کوفه شهید شده هم میشود، مگر اینکه فرزند مسلم بن عقیل – عبدالله بن مسلم بن عقیل – و محمد بن ابی سعید بن عقیل که دو نوه عقیل هستند را هم جزو آنان به حساب بیاوریم، البته در بعضی کتابها هم هنگام شمارش شهدا، افرادی که در غیر آن روز شهید شدهاند را نام میبرند، ثالثاً در مدارک قدیمی تنها یک زن در روز عاشورا شهید شده و آن هم ام وهب است و صحبتی از زنان دیگر نشده، پس میتوان گفت: این دو مدرک در پی شمارش شهدا واقعه کربلا هستند نه صرفا شهدا روز عاشورا.
پس طبق این دو مدرک دختری از امام حسین(ع) با نام فاطمه در جریان کربلا شهید شده و قبلاً اشاره کردم که ما بر سر نام دعوا نداریم، عمده جنایتی است که در حق این نازدانه رخ داده و این جنایت با توجه به قدمت این مدارک و دلالتشان به خوبی ثابت میشود، گر چه پراکنده و کم است .