نگاهي كوتاه به حديث شريف عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 103

فصل دوم: بررسى محتواى حديث عرض دين

حضرت عبدالعظيم گويد: بر مولاى خود امام هادى عليه السلام وارد شدم، وقتى چشم آن حضرت به من افتاد، فرمود: اى اباقاسم، خوش آمدى، تو واقعاً دوستدار و ياور ما هستى. عرض كردم: يابن رسول الله اجازه مى خواهم دين خود را بر شما عرضه كنم كه اگر مورد رضايت و پذيرش شما است بر آن تا لحظه مرگم كه خدا را ملاقات مى كنم ثابت بمانم. امام عليه السلام فرمود: اى اباقاسم بگو. گفتم: من مى گويم خداى متعال يگانه اى است كه چيزى شبيه او نيست: «فقلت: إني أقول إنّ الله تعالى واحد ليس كمثله شى ء».
اولين چيزى كه در شرح اين جمله حديث به ذهن مى آيد آن است كه جناب عبدالعظيم مى گويد: «من مى گويم خداى متعال يكتا است»، در حالى كه در اعتقادات، گفتن كافى نيست، بلكه بايد «شهادت» يا «اعتقاد» باشد. جناب عبدالعظيم چرا نگفته است: «أشهد أنّ الله تعالى واحد» يا «اعتقد أنّ الله تعالى واحد»؟
در اينجا چند احتمال وجود دارد: 1. مقصود حضرت عبدالعظيم از قول و گفتن، همان شهادت دادن و اعتقاد داشتن است و كلمه «مى گويم» را به معناى شهادت مى دهم به كار برده است. همان گونه كه در برخى روايات در مقام توضيح ايمان فرموده «الاقرار باللسان» و در فقه نيز اقرار

صفحه از 128