نگاهي كوتاه به حديث شريف عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 113

و مطابق با عقل و استعداد آنان سخن بگويند، اما وقتى كه مخاطب كلام و مستمع آن امام معصوم عليه السلام است نه عوام مردم، ديگر آن قاعده جارى نخواهد بود. پس اظهر در خصوص اين حديث آن است كه كلماتى مثل جوهر و عرض و صورت بر معناى فلسفى و مفهوم رايج علمى آنها در آن زمان خاص حمل و تفسير شود.
ضمناً بايد اين احتمال را نيز مورد تأمل قرار داد كه جوهر در اصطلاح امروزىِ فلسفه به پنج قسم تقسيم مى شود و نفس و عقل از اقسام جوهر محسوب مى شود، اما گاهى كلمه جوهر به معناى جسم مادى به كار مى رود و احتمال دارد كه حضرت عبدالعظيم در اين حديث، كلمه جوهر را به معناى جسم به كار برده باشد و صورت و عرض را نيز مترادف و به يك معنا گرفته باشد؛ مثلا صورت را به معناى عرض و سطح ظاهرى اشيا دانستن به كار برده باشد. در اين صورت گرچه تكرار در كلام پيش مى آيد، زيرا قبلاً صريحاً فرمود: من اقرار دارم به آنكه خداوند جسم نيست و در اينجا نيز مى گويد: خداوند صورت و عرض و جوهر نيست، ولى اين مقدار تكرار در روايات به قدرى زياد است كه قابل احصا نيست.
3. خداى متعال خالق و پديدآورنده و پروراننده هر چيزى است. اين گونه نيست كه هر موجودى تنها در اصل آفرينش خود نياز به خداوند داشته باشد، اما در بقا و ادامه حيات وجودى خود نياز به خداوند نداشته باشد؛ آن گونه كه يهوديان مى گويند: جهان پس از آنكه آفريده شد، ديگر نيازى به خداوند نداشته و جهان به صورت يك ماشين مكانيك كار مى كند و نه آن گونه كه برخى از اهل سنت با وقاحت تمام گفته اند: «لو جاز على البارى العدم لما ضرّ عدمُه وجود العالم»؛ يعنى اگر خداوند از بين برود نبود خداوند صدمه و لطمه اى به وجود عالم ندارد». به عقيده شيعه آن گونه كه از اهل بيت عليهم السلام فرا گرفته اند، جهان طبيعت و انسان در حدوث و در بقاى خود محتاج به پروردگارند، نه مثل يك ساعت كه در حدوث و بقاى خود محتاج به

صفحه از 128