9. در صفحه 21 كتاب آمده است كه اگر شارع از سلوك طريقى نهى كرد ولى كسى آن راه را برود، اگر حتى در يك مورد به خطا افتد، معذور نخواهد بود.
اين مطلب كاملاً صحيح است و بلكه بالاتر از آن مى گوييم: اگر شارع از سلوك طريقى نهى كرد، مثل قياس، در اين صورت كسى كه آن راه مى رود چه خطا كند و چه آنكه اصابه به واقع پيدا كند، در هر دو صورت مستحق عذاب است و معذور نيست و اصابه او نيز اصابه نخواهد بود. اما بحث در مصداق اين كلام است و آيا آن مقدار روايات صريح كه در مذمت قياس داريم، درباره فلسفه و عرفان نيز وجود دارد؟! طرفداران فلسفه و عرفان مدعى هستند كه روش آنان نه تنها مورد مذمت نيست، بلكه تأييد شرعى و نقلى نيز دارد.
10. در صفحه 22 كتاب علت غضب حضرت على عليه السلام را اين گونه تحليل كرده كه گويا سائل گمان داشت كه مى توان كُنه ذات مقدس را شناخت و يا به حدى توصيف كرد كه حقيقت ذات در معرض رؤيت قرار گيرد.
به نظر نگارنده روشن است كه علت غضب حضرت عليه السلام اين بود كه سائل تصور مى كرده كه خداوند جسم مادى است و لذا قابل رؤيت حسى است و شاهدش آن است كه در چند روايت ديگر نيز كه مسئله رؤيت حسى بر اثر جسم انگارى خداوند مطرح شده، امام عليه السلام شديداً غضب كرده است. ۱
11. در كتاب آمده است: «غرض اين است كه زبان كتاب و سنت و مفهوم اصطلاحات اسلامى و اسماى حُسنا كه اطلاق آن بر ذات بارى تعالى مجاز است، غير از مفهوم اصطلاحات ديگر است...». ۲ اين عبارت مى خواهد بگويد زبان قرآن و سنت غير از زبان فلسفه است كه مطلب كاملاً صحيحى است، ولى نمى دانم چرا اطلاق اسماى حسنا را بر
1.التوحيد، شيخ صدوق، باب ۲، حديث ۳۳، ص ۸۰؛ حديث ذعلب يمانى؛ كمال الدين و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۰۵.
2.شرح حديث عرض دين حضرت عبدالعظيم حسنى، ص ۲۷.