نگاهي كوتاه به حديث شريف عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 87

خداى متعال مجاز دانسته است. آنان كه سراغ فلسفه و عرفان رفته اند تمام اين اسما و صفاتى را كه در قرآن درباره خداوند به كار رفته، حقيقت دانسته و تأويل نمى كنند، چگونه است كسى كه مى خواهد تنها به سراغ قرآن و سنت برود آنها را مجاز مى داند؛ يعنى به ظاهر قرآن ملتزم نمى باشد. اگر همان گونه باشد كه خود ايشان در پاراگراف بعدى همان صفحه مى فرمايد: «خدا را بايد آن گونه كه خود شناسانده است شناخت»، پس بايد طبق وحى، اطلاق اسماى حسنا را بر ذات مقدس به صورت حقيقى دانست نه مجاز.
12. در صفحه 30 كتاب الفاظى از قبيل «قبض و بسط» را مبهم دانسته و حكم كرده كه اينها براى زير سؤال بردن دين است.
نگارنده خود با ادعاهاى برخى روشنفكران در مباحث كلام جديد و فلسفه دين مخالف است و سخنان آنان را برگرفته از كلام مسيحى دانسته كه در جامعه اسلامى منتشر مى كنند، اما فعلاً بحث در اين است كه اگر چيزى مبهم بود چگونه با ادعاى ابهام داشتن موضوع، حكم آن را بيان مى كنيد و آن را براى زير سؤال بردن دين معرفى مى كنيد.
13. در صفحه 35 مى فرمايد: «امثال اين بزرگان به علم و يقين خود در امور عقيدتى اكتفا نكرده [و] براى اينكه بدانند دين آنها با «ما نَزَل من الله».
موافق است، آن را بر امام زمان خود عرضه مى داشتند». علم و يقين با احتمال خلاف قابل جمع نيست، كسى كه علم و يقين دارد، علم و يقين خواهد داشت كه دين او مطابق با ما انزل الله است. بله ممكن است كسى علم و يقين به صحت اعتقادات خود داشته باشد اما اطمينان نداشته باشد و آنها را بر امام زمان عليه السلام عرضه كند تا به اطمينان برسد؛ اطمينانى بالاتر از علم.
14. در صفحه 16 كتاب ملاك براى رجوع به عقل يا نقل در مسائل اعتقادى اينگونه ذكر شده است كه عقل، اجمال مسائل اعتقادى را مى فهمد و تفصيل آنها مربوط به نقل است، و عرفاً يا حقيقتاً تكليف به كسب عقيده از طريق عقل در آنها، تكليف بما لا يطاق است، لذا از تحصيل اعتقاد به آنها از طريق عقل ـ چون معرض

صفحه از 128