پس معلوم مى شود رى را مأمن شيعه مى دانسته است .
3 .
«و سكن سربا في دار رجل من الشيعة فى سكّة الموالى؛ و در سردابى از سردابهاى شيعه در مكانى به نام «سكّة الموالى» ساكن شد» .
پس معلوم مى شود از اينكه از طرف سلطان ، مورد تعقيب قرار گيرد خائف بوده است .
4 .
«فكان يعبد اللّه فى ذلك السرب و يصوم نهاره و يقوم لَيلَه؛ در آن سرداب ، زمانى بندگى خدا را مى نمود و روزها روزه مى گرفت و شب ها به پا مى ايستاد» .
معلوم مى شود اين فشارها تأثيرى در روحيه اين بزرگوار نداشته و توحيدش كامل بوده است .
5 .
«فكان يخرج مستترا فيزور القبر المقابل قبره و بينهما الطريق و يقول : هو قبر الرجل من وُلدِ موسى بن جعفر عليهماالسلام ؛ پنهانى از سرداب براى زيارت قبرى كه در زمان برقى روبروى قبر خود حضرت عبدالعظيم قرار گرفته و راهى به آن قبر داشت ، خارج شد و در حالى كه مى فرمود : اين قبر مردى از فرزندان موسى بن جعفر عليهماالسلاماست» ؛
ظاهر اين است كه فرزند بلاواسطه حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام بوده است . و اين ، شاهدى بر اين است كه حضرت عبدالعظيم عليه السلام در زمان حضرت رضا عليه السلام بوده است ؛ چنانچه قبلاً توضيح داديم .
6 . «و تصح خبره الى الواحد بعد الواحد من شيعة آل محمد عليهم السلامحتى عرَفه