نسب حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 162

كسانى كه زيدى هستند، منسوب به او نيستند؛ زيرا «زيدى ها» عقيده دارند كه هركس از اولاد حضرت على و زهرا قيام به سيف و خروج نمود، او امام است، خواه حسنى باشد و خواه حسينى. ۱ زيدى ها چند فرقه اند كه پرداختن به آنها بيرون از هدف اين نوشتار است.
زيد بن حسن عليه السلام ، به دليل تقيه، با بنى اميه مماشات مى كرد. حكايت زير، به نقل از كتاب زندگانى حضرت عبدالعظيم عليه السلام در صفحه 78، نمونه اى از تقيّه جناب زيد است:
وليد بن عبدالملك براى زيد نامه اى نوشت و از او خواست كه با عبدالعزيز بن وليد بيعت كند و سليمان بن وليد را از خلافت خلع نمايد. زيد، كه از خليفه تقيّه مى كرد، به خواسته او پاسخ مثبت داد.
هنگامى كه سليمان به خلافت رسيد، از نامه زيد به وليد مطلّع شد و به ابوبكر بن حزم، والى مدينه، نوشت كه زيد را پيش خود حاضر كن و اين نامه را از برايش بخوان، اگر موضوع اين نامه را تصديق كرد، آن را براى من بنويس و اگر تكذيب نمود، به او پيشنهاد ده تا بالاى منبر حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حضور مردم نيز تكذيب كند.
ابن حزم سخن سليمان را به اطلاع زيد رساند. وى پاسخ داد: مرا مهلت بده تا در اين مورد از خداوند طلب خير كنم. زيد پس از خروج از نزد امير مدينه، نزد قاسم بن محمد و سالم بن عبداللّه رفت و گفت: من از سليمان بيمناكم و مى ترسم خون مرا بريزد و از سويى ناگزيرم كه به او جواب بدهم. بعضى به او گفتند كه براى حفظ جان خود سوگند ياد كن و اظهار بى اطّلاعى نما؛ امّا اين دو گفتند: قسم ياد نكن و منكر نامه ات هم مباش و در بالاى منبر با خدا جنگ مكن! ما اميدواريم خداوند تو را از مكر و حيله و دشمنى او نجات دهد. از اين رو، زيد بن حسن عليه السلام نزد امير مدينه رفت و مضمون نامه را تصديق كرد. پس از آنكه امير مدينه را از سخن زيد آگاه كرد، سليمان

1.الارشاد، ج ۲، ص ۲۲؛ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۱۶۴ .

صفحه از 199