نسب حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 176

گماشته شد و تا پنج سال عهده دار اين سمت بود. به قاطعيت حسن در اجراى حدود الهى و جوانمردى و بخشش او در زمان حكومتش، برخى شاعران اشاره داشته اند كه چند نمونه از آنها نقل مى شود.
1 . ابن هرمه، كه نديم و دبير حسن الامير بود، او را از پسرعموها بافضيلت تر مى دانست و اين بيت را در مدح او مى خواند:

اللّهُ أَعْطاكَ فَضْلاً فَوْقَ فَضْلِهِمُعَلى هُنّ وَهَنّ في حاوِهِنّ
اين ابن هرمه، در نوشيدن مسكرات زياده روى مى كرد. روزى از منصور دوانيقى عباسى خواست كه نامه اى به حاكم مدينه، حسن الامير، بنويسد تا هر وقت و هرجا او را مست ببيند، حد بر او جارى سازد؛ امّا منصور كه به ابن هرمه بسيار علاقه داشت، به او مى گويد: «حاجت ديگر بخواه». امّا او بر خواسته اش اصرار مى كرد تا شايد بدين وسيله شرب خمر را ترك كند. عاقبت منصور به تقاضاى وى جامه عمل پوشيد و به حسن الامير نوشت كه هر وقت ابن هرمه را مست ديدى و يا شراب خورد، او را هشتاد تازيانه بزن تا حد الهى معطّل نماند، و هر كس كه او را در حالت مستى نزد تو آورد، مى توانى يكصد تازيانه بر او بزنى.
امّا هر كس ابن هرمه را در كوى و بازار مدينه مست مى ديد، جرأت نمى كرد نزد او رود و يا به حاكم خبر دهد؛ تا اينكه روزى حسن الامير، به ابن هرمه گفت: من كسى نيستم كه از مدح تو مسرور و يا از هجو تو خائف و غمگين باشم؛ زيرا شرافتى را كه خداوند به واسطه پيغمبرش صلى الله عليه و آله به ما عطا فرموده است، جامع هر مدح است و هر نكوهشى را از ما دور مى دارد. قسم ياد مى كنم به ذات اقدس پروردگار، اگر ديگر بار تو را مست ببينم، دو حدّ بر تو جارى كنم: يكى براى باده گسارى و يكى هم براى اظهار مستى؛ زيرا اين گناه بزرگ را آشكار مى سازى. پس جديّت و كوشش نما كه براى رضاى خداوند و خشنودى رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين عمل شنيع منصرف شوى.
ابن هرمه از اين تهديد ترسيد و از آن پس شراب خوارى را ترك كرد. در آن زمان،

صفحه از 199