نسب حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 177

نود سال از عمر او گذشته بود و ابيات زير را در اين خصوص انشاد نمود:

نَهانِى ابْن الرَّسوُلِ عَنِ الْمُدامىوَاَدَّبَني بآدابِ الْكِرام
وَقالَ ليَ اصْطَبِرْ عَنْها وَدَعْهالِخَوْفِ اللّهِ لا خَوْفَ الاَناسى۱
پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا از شراب خوردن نهى كرد و به آداب و اخلاق بزرگواران، مؤدّبم فرمود و به من گفت به خاطر ترس از خداوند خود را از خوردن شراب نگاهدار، نه براى ترس از مردم.
2 . ابن ربيع گفت: براى ابن هرمه، پيشامد سخت و ناگوارى روى داد. يكى از روزها، كه آفتاب بسيار گرم و ناراحت كننده بود، به من گفت: دو مركب براى من كرايه كن؛ زيرا قصد كرده ام به محلى در شش ميلى مدينه بروم. هنگامى كه مركبها را كرايه كردم، هريك بر مركبى سوار شديم و از مدينه بيرون رفتيم. مقدارى كه راه پيموديم، به قصر حسن بن زيد در بطحاء ابن ازهر رسيديم و به مسجد حسن بن زيد رفتيم. آفتاب به طرف مغرب مى رفت كه حسن بن زيد از قصر خود بيرون شد و به سوى ما آمد. هنگام ورود به مسجد به غلامش دستور داد تا اذان و اقامه بگويد و به ما توجّهى نكرد و سخنى نگفت. پس از آنكه اذان و اقامه گفته شد، حسن بن زيد به نماز ايستاد و ما نيز به او اقتدا كرديم. پس از نماز، روى به ابن هرمه نمود و به وى خوش آمد گفت و او را با كنيه مورد خطاب قرار داد. سپس پرسيد: اگر نيازى دارى بيان كن. ابن هرمه گفت: آرى، پدر و مادرم فداى شما باد! شعرى درباره شما سروده ام. و آن گاه اين ابيات را خواند:

أَما بَنُو هاشِمُ حَوْلي فَقَدْ قَرَعُوانَبْلُ الضِّبابُ الَّتي جَمَّعَتْ في قَرَنِ
فَما بِثَرْبٍ مِنْهُمْ مِنْ اعاتِبَهُإلاّ عَوائِدَ أرْجوهُنَّ مِنْ حَسَنِ
اللّهُ أَعْطاكَ فَضْلاً مِنْ عَطِيَّتِهِعَلى هُنَّ وَ هَنَّ فيما مَضى وَ هُنَّ

1.أعيان الشيعة، ج ۵، ص ۷۷؛ رازى، زندگانى حضرت عبدالعظيم عليه السلام ، ص ۱۰ ـ ۱۲ .

صفحه از 199