نسب حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 186

اسحاق هنگامى كه به منزل خود رفت، پنجاه دينار براى داود بن سلم فرستاد و به قاصد گفت: به شاعر بگو، چرا مطلبى را گفتى كه من بدان راضى نبودم. ۱
ابوالفرج اصفهانى مى نويسد: عَتَكى نقل كرده: چون منصور اموال عبداللّه بن حسن را (در مدينه) ضبط كرد، به حجّ رفت. عاتِكه ۲ همسر عبداللّه و مادر عيسى و سليمان و ادريس، با روپوشى مشغول طواف بود. چون چشمش به منصور افتاد، فرياد زد: اى اميرالمؤمنين! عبداللّه بن حسن در زندان تو مرد و تو دستور داده اى اراضى مزروعى ايشان را بگيرند. حال با يتيمانش چه كنم؟
منصور كه اين سخن را شنيد، دستور داد زمينها را بدانها بازگردانند. عاتِكه به نزد حسن بن زيد، كه اموال مزبور در دست او بود و از سوى منصور امير آن منطقه بود، آمد. حسن بن زيد به او گفت: من اين دستور را نشنيده ام، گواهى بر اين مطلب بياور. عاتكه عيسى بن محمد و محمد بن ابراهيم را به نزد حسن بن زيد آورد و گواهى دادند و حسن اموال مزبور را برگردانيد.
على رغم همه گفته هاى فوق، عدّه اى از مورّخان و علماى رجال، حسن بن زيد را مردى شريف، فاضل، عالم، عابد و ثقه دانسته اند. ابوالفرج اصفهانى در كتاب خود، داستان ديگرى نقل مى كند. يونس به ابى يعفور مى گويد: من به گوش خود از جعفر بن محمد صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: هنگامى كه ابراهيم بن عبداللّه بن حسن در باخمرى به قتل رسيد، ما از مدينه به دستور منصور به عراق كوچ داده شديم و هيچ يك از افراد بالغ خاندان ما در مدينه نماند و همگى به همراه ما آمدند. چون به كوفه رسيديم، يك ماه در آن شهر مانديم و در اين مدّت انتظار مى كشيديم كه دستور قتل ما از جانب منصور صادر شود، تا اينكه روزى محمد بن

1.اغانى، ج ۳، ص ۱۲.

2.ترجمه مقاتل الطالبين، ص ۳۶۷ . (عاتِكه، دختر عبدالملك بن حارث بن خالد بن عاص بن هشام بن مغيره مخزومى است).

صفحه از 199