توحید (يگانگى خدا) - صفحه 13

۹۹.التوحيد- به نقل از حسين بن خالد - : شنيدم كه امام رضا عليه السلام مى‏فرمايد: «خداوند - تبارك و تعالى - ، همواره دانا، توانا، زنده، قديم، شنوا و بيناست».
به ايشان گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! برخى مى‏گويند: او همواره با دانستن داناست و با توانايى تواناست و با جان زنده است و به قدمت قديم است و با ابزار شنوايى شنواست و با حسّ ديدن بيناست .
فرمود: «هر كه چنين بگويد و بدان معتقد باشد، خدايانى چند در كنار خداوند يكتا گرفته است و از ولايت ما بهره اى ندارد».
سپس فرمود: «خداوند، همواره در همان ذات خود، دانا، توانا، زنده، قديم، شنوا و بيناست و والاتر است از آنچه مشركان و تشبيه كنندگان مى‏گويند».

د - دليل توحيد

۱۰۰.امام رضا عليه السلام- در پاسخ پرسش مردى ثنوى (دوگانه‏پرست) كه گفت: آفريدگار جهان، دوتاست . دليل بر يكى بودن او چيست؟ - :همين كه مى‏گويى: دوتاست، خود، دليل بر اين است كه آفريدگار، يكى است؛ چون ادّعاى دومى را فقط زمانى مى‏كنى كه يكى را اثبات كرده باشى. پس در باره يك خدا اتّفاق نظر است. بيشتر از يكى، محلّ اختلاف است [و تو كه مدّعى خداى دوم هستى، بايد وجود او را اثبات كنى‏].

۱۰۱.عيون أخبار الرضا عليه السلام- به نقل از فضل بن شاذان از امام رضا عليه السلام در بيان اين كه : چرا بايد اقرار كرد خدا همانندى ندارد؟ - :اگر [گوينده‏اى‏] بگويد: «چرا بر ايشان واجب است اقرار كنند و بدانند كه خداوند متعال يگانه و يكتاست؟» ، گفته مى‏شود به چند علّت:
يكى اين كه: اگر اين اقرار و شناخت بر آنان واجب نبود ، روا بود كه دو مدبّر يا بيش از آن [براى عالم و خود ]تصوّر كنند، و اگر چنين چيزى روا بود، سازنده خود را از غير سازنده‏شان تشخيص نمى‏دادند؛ زيرا هيچ كس نمى‏دانست كه كدام يك از آن دو آفريننده اوست، بلكه آن را كه آفريننده او نيست ، عبادت مى‏كرد و از فرمان غير او ، اطاعت مى‏نمود و سازنده و آفريننده خود را حقيقتاً نمى‏شناختند و بر ايشان معلوم نبود كه امر و نهى از كدام يكِ آنهاست؛ چرا كه امر و نهى كننده واقعى معلوم نيست.
ديگر اين كه: اگر روا بود دو خدا باشد، هيچ يك از آن دو شريك به پرستش و فرمان‏بُردارى سزاوارتر از ديگرى نبود و در روايىِ فرمان بردن از آن شريك ، روايىِ فرمان نبردن از خداست و در روايىِ فرمان نبردن از خدا، كفر به خداوند و به همه كتاب‏ها و فرستادگان او و به جا آوردن هر باطلى و وا نهادن هر حقّى و حلال نمودن هر حرامى و حرام كردن هر حلالى و ارتكاب هر گناهى و سر بر تافتن از هر طاعتى و روا شمارى هر فسادى و باطل نمودن هر حقّى است.
ديگر اين كه: اگر روا بود بيش از يك خدا باشد، ابليس مى‏توانست ادّعا كند آن خداى ديگر ، اوست تا در برابر تمام فرامين خداوند به ضدّيت برخيزد و بندگان را متوجّه خودش كند، و در اين امر ، بزرگ‏ترين كفر و بدترين نفاق است.
اگر [گوينده‏اى‏] بگويد: «چرا بر ايشان واجب است كه اقرار كنند خداوند ، مانندى ندارد؟» ، گفته مى‏شود: به چند دليل:
يكى اين كه: تنها او را بپرستند و فرمان برند و به ديگرى روى نياورند و در شناخت خداوندگار و سازنده و روزى دهنده خود ، دچار اشتباه نشوند.
ديگر اين كه: اگر نمى‏دانستند كه خداوند مانندى ندارد، ممكن بود فكر كنند خداوندگار و سازنده آنها همين بت‏هايى هستند كه پدرانشان برايشان ساخته‏اند، و [حتّى ]خورشيد و ماه و آتش، اگر روا بود كه امر بر آنان مشتبه شود، و در اين امر، تباهى بود و ترك همه طاعات خداوند و ارتكاب همه معاصى او به اندازه‏اى كه از جانب اين خدايان [ارباب انواع ]به آنان خبر و امر و نهى مى‏رسيد .
ديگر اين كه: اگر بر مردمان لازم نبود بدانند خداوند مانندى ندارد، هر آينه برايشان روا بود كه صفاتى چون ناتوانى و نادانى و دگرگون پذيرى و زوال و نيستى و دروغ و تجاوز، كه به آفريدگان نسبت داده مى‏شود، در حقّ او نيز به كار برده شود و كسى كه اين صفات در وجودش روا باشد، در معرض فناست و به عدالتش اعتمادى نشايد و گفتار او و امر و نهى و وعده و وعيد و پاداش‏دهى و كيفر رسانى‏اش تحقّق نمى‏پذيرد و اين امر ، موجب تباهى خلق و بطلان ربوبيّت است.

صفحه از 18