خورشيد ري(حضرت عبدالعظيم (ع) از منظر امامان معصوم) - صفحه 104

سازد؛ گرچه مشركان نخواهند. و گواهى مى دهم كه بهشت حق است و آتش حق است و برانگيخته شدن پس از مرگ حق است، و گواهى مى دهم كه على حجت خدا بر خلق او است و بايد مردم او را بشناسند و حسن عليه السلام پس از او و حسين پس از حسن است و سپس على بن الحسين و محمدبن على و سپس اى سرورم شما پس از آنهاييد.
امام صادق فرمود: نخ، نخ حمران است. سپس امام افزود: اى حمران! اين مِطمر را ميان خود و عالم بكش. ـ حمران گويد: پرسيدم اى سرورم! مطمر كه فرموديد چيست؟ حضرت فرمود: شما آن را نخ بنّا مى ناميد. ـ هر كس كه تو را بر اين امر مخالفت كرد او زنديق است.
حمران گويد: گرچه آن فرد علوى و فاطمى باشد؟ حضرت صادق فرمود: گرچه او محمدى و علوى و فاطمى باشد».
مى نگريد: چگونه پس از آنكه حمران بن اعين از سوى حضرت صادق عليه السلام در آن اجتماع اجازه سخن گفتن مى گيرد دين خود را بر امام عرض مى كند و چگونه امام دين او را تأييد مى كند.
اكنون به حديث حضرت عبدالعظيم حسنى مى پردازيم. اين حديث شايد معروف ترين حديث ايشان باشد. در اين حديث وى پس از آنكه خدمت امام هادى عليه السلام مى رسد و حضرت استقبال گرمى از او مى كنند و با جمله «انت ولينا حقا» شخصيت عظيم الشأن او را مى ستايند، عبدالعظيم عليه السلام از امام اجازه مى گيرد تا دين خويش را بر امام ارائه كند كه اگر دينش مرضى و پسنديده است تا قيامت بر آن ثابت و استوار بماند. متن كامل اين حديث چنين است:
عن عبدالعظيم الحسني قال: دخلت على سيّدي عليّ بن محمد عليهماالسلام فلمّا بصر بي قال لى: مرحبا بك يا أباالقاسم أنت وليّنا حقّا. قال: فقلت له: يابن رسول الله! إنّي اُريد أن أعرض عليك ديني. فإن كان مرضيّا ثبتُّ

صفحه از 142