خورشيد ري(حضرت عبدالعظيم (ع) از منظر امامان معصوم) - صفحه 124

تأمل كنيم كه فرمود: «مرحبا بك أنت وليّنا حقّا؛ خوش آمدى آغوشم براى تو گشوده است تو به راستى ولىّ مايى».
براى توضيح اينكه ولى امامان بودن چه مفهوم و محتوايى دارد، نگاهى بيفكنيد به گفتار امام باقر عليه السلام با جابر بن يزيد جعفى. امام باقر عليه السلام در وصيت طولانى خويش به جابربن يزيد جعفى مى فرمايد:
«واعلم بأنّك لاتكون لنا وليّا حتّى لو اجتمع عليك أهل مصرك و قالوا: إنّك رجل سوء لم يخزنك ذلك ولو قالوا إنّك رجل صالح لم يسرّك ذلك ولكن اعرض نفسك على كتاب اللّه . فإن كنت سالكا سبيله زاهدا في تزهيده راغبا في ترغيبه خائفا من تخويفه.فاثبت و بشر؛ فإنّه لايضرك ما قيل لك و إن كنت مبائناً للقرآن فما ذاالذي يغرك من نفسك. إنّ المومن معنّى بمجاهدة نفسه ليغلبها على هواها. فمرّة يقيم أودها و يخالف هواها في محبه اللّه و مرّة تصرعه نفسه فيتّبع هواها فينعشه اللّه فينتعش و يقيل اللّه عثرته فيتذكّر و يفزع إلى التوبة و المخافة فيزداد بصيرة و معرفة لما زيد فيه من الخوف و ذلك بأنّ اللّه يقول: «إنّ الذين اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشيطان تذكّروا فإذا هم مبصرون» 1 ؛ اى جابر !بدان كه تو ولى ما نيستى تا آنكه اگر همه مردم ديارت بر ضد تو اتفاق كنند و همه درباره تو بگويند كه تو مرد بدى هستى، اين تو را محزون نسازد و اگر بگويند كه تو فرد شايسته اى هستى، اين هم تو را شاد نسازد (سخن مردم ملاك نيست)؛ بلكه بايد خويش را بر قرآن عرضه كنى. اگر راه قرآن را مى روى و آنجا كه قرآن دعوت به زهد مى كند زهد مى ورزى و در موردى كه ترغيب مى كند تمايل نشان مى دهى و از بيم دهى قرآن بيم مى گيرى، پس ثابت و استوار باش و بشارت باد تو را؛ چرا كه آنچه درباره تو گفته شده است، آسيبى به تو نمى رساند و امّا اگر از قرآن جدا افتاده اى، پس اين چه است كه تو را درباره خودت مغرور ساخته است.

1.تحف العقول، باب ماروى عن أبيجعفر الباقر عليه السلام ، حديث اوّل.

صفحه از 142