ميزان و اهميت تجارت در مجموعه فعاليت هاى اقتصادى با توجه به جايگاه و قابليت هاى تجارت در زنجيره توليد، توزيع و مصرف روشن مى شود.
بدون اين حلقه واسطه (تجارت) دو ركن ديگر اقتصاد (توليد و مصرف) نيز رونق خود را از دست خواهند داد.
توليد كننده با استفاده از امتياز مزيت نسبى توليد در منطقه خود، فرايند توليد را سامان مى دهد. او نياز به بازارى گسترده براى عرضه محصولات خويش دارد كه به گونه طبيعى در محل كار او فراهم نيست. از اين رو، براى درآمد زايى بيشتر در پى بازارهاى مصرفى جديدترى است تا محصول خود را عرضه كند. بازاريابى گسترده تر مقدمه تجارت گسترده تر است و تجارت موفق سبب تثبيت بازارهايى جديد مى شود.
اگر چنين نباشد توليد كننده، هزينه توليد را پذيرا شده و پرداخت كرده است، ولى بازار شايسته و گسترده اى براى فروش محصولات خود نمى يابد. استمرار اين روند، سبب كاهش منفعت، ضرر بيشتر و حتى نابودى كسب و كار او خواهد شد.
مصرف كننده نيز نيازهاى فراوان و متنوعى دارد كه به گونه طبيعى همه آنها در منطقه او توليد نمى شوند ؛ زيرا مزيت نسبى توليد ندارند. در نتيجه احتمال نايابى، كميابى، گرانى، بى كيفيتى كالا و بسيارى از آسيب هاى ديگر وجود دارد ؛ در نهايت، مصرف كننده، كالاى مورد نياز خود را در اختيار نداشته، يا قدرت انتخاب خود را براى خريد كالاى برتر را از دست خواهد داد. استمرار اين روند سبب كمبود، گرانى و در مواردى سبب ناياب شدن كالا مى شود.
از اين رو، اين سخن كه «تجارت، موتور محرك اقتصاد است» سخنى صحيح و قابل دفاع تلقى مى شود.
جايگاه تجارت در عهد كهن و به ويژه در جزيرة العرب، مهم تر، حياتى تر و تأثيرگذارتر از تجارت در عصر حاضر، يا در مناطق آباد و توسعه يافته بود؛ زيرا امكانات توليد در شبه جزيره عربستان اندك و مردمان آن حتى براى رفع نيازهاى ابتدايى زندگى در تنگنا بودند. از اين منظر، جزيرة العرب با مناطق ديگر از جمله عراق، ايران، روم و حتى جنوب يمن، تفاوت اساسى داشت. نمود بارز نياز به تجارت و اهميت آن، شهر مكه بود. شهرى خشك و وادى غير ذى زرع كه از همه سو و حتى نيازهاى ابتدايى زندگى، محتاج داد و ستد بود تا در آن قحطى پديد نيايد و مردمان داراى كمترين امكانات زندگى باشند.
گفتنى است كه داد و ستد تنها براى رفع نيازهاى وطن و شهر تاجر نيست و مى تواند گستره وسيع ترى يابد و افزون بر رفع نياز مردمان، سبب ايجاد اشتغال، افزايش درآمد و پديدارى ثروت جامعه نيز بشود.
منطقه عربستان از منظر جغرافيايى به عنوان سرزمين ميانى و حائل عراق، ايران، روم، يمن و حتى مصر و شمال آفريقا، جايگاهى مستعد تجارت بود. اين طريق و مسير تجارى راهبردى و مهم، جبران كننده نقصان اساسى يعنى نبودن امكان كشاورزى در مكه بود.
از اين منظر، رواياتِ فضيلت تجارت و نكوهش ترك آن، فضاى صدور مناسب ترى مى يابند.
گفتنى است كه در روايات اسلامى، افزون بر آثار اجتماعى فعاليت تجارى، نكات ديگرى نيز مورد توجه قرار گرفته اند:
۱. تجارت، گونه اى از فعاليت و كسب است كه به لحاظ گستره كارى و سنگينى و بزرگى آن سبب تلاش بيش از اندازه معمول تاجر مى شود. از اين منظر، تجارت گونه اى فعاليت اقتصادى محسوب مى شود و گزينه اى از مجموعه كسب و كارهايى است كه دين به انجام دادن آن و پرهيز از بيكارى امر كرده است.
امام صادق عليه السلام در باره سرمايه گذارى خويش در تجارت، با اشاره به اين نكته فرموده است:
أما إنَّهُ لَيسَ لى رَغبَةٌ فى رِبحِها وإن كانَ الرِّبحُ مَرغوبا فيهِ، ولكِنّى أححبَبتُ أن ن يَرانِيَ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ مُتَعَرِّضا لِفَوائِدِهِ،[۱]
بدان كه مرا به سود آن رغبتى نيست. هر چند سود، خواستنى است ؛ امّا من دوست مى دارم كه خداى عز و جل مرا در حالى ببيند كه به بهره هاى او روى مى آورم.
۲. كسب و تجارت، سبب توليد ثروت و ماندگارى داشته هاى پيشين مى شوند. رواياتى كه «ذهاب مال» (از ميان رفتن سرمايه) را پيامد ترك تجارت بر شمرده اند ناظر به همين ويژگى هستند.[۲]
۳. تجارت موفق نيازمند زيركى و هوش اجتماعى است و سبب افزونى عقل معاش، قدرت و مهارت تصميم گيرى بهنگام، تيزهوشى در شناخت بازار خريد و فروش، رصد موقعيت هاى سودآور، شناسايى زمان و مكان سرمايه گذارى موفق و مقتضيات آن و...، مى شود و از اين منظر، با ديگر مكاسب و شغل هاى عادى متفاوت است. رواياتى همچون "التجارة تزيد فى العقل" يا "ترك التجارة ينقص العقل" مى توانند ناظر به اين ويژگى باشند.
۴. غناى كفافى، يعنى زيستن بدون نياز به ثروت و كمك ديگران، سبب عزت و حفظ آبروى مؤمن مى شود. از اين رو امام صادق عليه السلام از بازار و محل تجارت به عنوان محل عزت ياد كرده و به يار خود كه كاسبى را رها كرده بود، فرمود:
اُغدُ إلى عِزِّكَ.
به جايگاه عزت خود [يعنى بازار] بازگرد.[۳]
[۱]. الكافى : ج ۵ ص ۷۶ ح ۱۲ وص ۷۷ ح ۱۶.
[۲]. ر.ك : ص ۴۱ (زيان هاى ترك تجارت / از بين رفتن مال) .