رى قديم
ابتدا به دوره اساطيرى مربوط مى شود كه بنا بر افسانه اساس آن را رئيس طايفه سزيان ۱ نهاده، و چنان كه در تاريخ آمده است، بزرگان ديگر به اصلاح و شكوه اين نظريه را مى توان ناديده انگاشت، ولى در كتاب ونديداد در فصل سير و مهاجرت قوم آريايى نام را گاو وارنا ذكر گرديده كه شباهت غير قابل انكارى با رى و ورامين دارد. سپس دوره ناشناخته تاريخ است كه راجع به آن اطلاعات درستِ كمى در دست است، ولى حتى انعكاس مطالب كم صحّتِ آن نيز در دهليز زمان مانده است.
رى اين دوره همزمانِ نينوا و بابل است و مى گويند شهرى عظيم داراى يك ميليون سكنه و همان رى بوده كه به عزم آن توبياس ۲ از نينوا حركت كرد و ملكى در جامه مبدّل راهنمايى او را بر عهده داشت تا ده تالان وجهى را كه پدر گابيل نزد او به امانت گذاشته بود باز ستاند. اين نقطه همان رى پاراگان يوديت مى باشد كه در آنجا بخت النّصر ارفا كساد را در كوهستان شكست داد و شرحش در كتيبه بيستون هست.
و همانجا است كه لشكر داريوش فرزند هيستاسپ عنصر سركش ماد، يعنى فرورتيس، را دستگير كرد. اسكندر در تعقيب داريوش در هفتمين روز سفر خود از همدان به آنجا آمد، و گفته اند كه نيكاتور از طايفه سلوكوس آن شهر را تجديد بنا كرد و در قرن بعد اشك سرسلسله اشكانى به سال 250 قبل از ميلاد رى را پايتخت خود قرار داد.
سرانجام، دوره سوم يا عصر تاريخى است كه از فتوحات اعراب آغاز مى شود.