حضرت عبدالعظيم عليه‏السلام و شهررى در سفرنامه‏ ها - صفحه 355

حضرت محمد صلى الله عليه و آله و زيارتگاه مشهورى است كه مورد توجه فراوان مردم تهران بوده و براى مجرمين نيز محل تحصّن شمرده مى شود».
اول اكتبر 1850 ـ فصل گرما تمام شد و همه كسانى كه به ييلاق رفته بودند به شهر مراجعت كردند. منطقه شميران نيز طورى از سكنه خالى شد كه براى نمونه حتى يك چادر هم در آنجا بر جاى نماند. ما هم فردا به اقامت تابستانى خود خاتمه مى دهيم و رو به شهر خواهيم آورد و از اينكه تابستان طاقت فرسايى را به پايان برده ايم واقعا خوشحالم. پاييز ايران خيلى از فصل بهار دلچسب تر است و خوشبختانه به قدرى طولانى است كه غالبا تا اواسط ماه دسامبر ادامه دارد. هوا در اين فصل آنقدر صاف و پاكيزه است كه همه به وجد مى آيند و بشّاش و با نشاط مى شوند، و تميزى هوا باعث مى گردد كه اجسام مختلف در فواصل دور به خوبى قابل رؤيت باشند.
در اطراف تهران محلهاى مخصوص براى گردش و سوارى خيلى محدودند كه از ميان آنها، شهر رى در فاصله اى چهار مايلى تهران ـ كه از بقاياى شهر قديمى «رى» به جا مانده ـ بيشتر از همه مورد استفاده قرار مى گيرد. به طورى كه ظواهر موجود نشان مى دهد، اين شهر در زمانهاى پيشين عظمتى داشت و مشاهده بقاياى خاك ريزهاى مختلف و ديوارهاى شكسته و ساير آثار برجاى مانده از زيست انسانها، دليل بارزى بر اثبات اين امر است. از ميان آنها دو برج كه روى آنها عباراتى به خط كوفى نوشته شده و احتمالاً مناره هاى مسجدى بوده اند ۱ و قسمتهايى از يك باروى قديمى بسيار بزرگ و همچنين تكه هايى از

1.يكى از اين دو برج، معروف به برج (گنبد) فخرالدوله است كه مدفن «فخرالدوله بويه» پدر «مجدالدوله» و تا حدود سال ۱۸۴۱ بر پا بوده است. اين برج مسلما در زمان «ليدى شيل» وجود نداشته و او بدون اطلاع از واقعيت امر، صرفا به خاطر مطالبى كه در كتاب سياحتنامه «سررابرت كارپورتر» از اين برج مطالعه كرده، از وجود آن خبر مى دهد. (كارپورتر، سياح انگليسى است كه در سالهاى ۱۸۱۷ تا ۱۸۲۰ ـ در عهد سلطنت فتحعلى شاه ـ به ايران آمد و دو جلد كتاب بسيار جالب و تحقيقى درباره ايران نوشت ).اما برج دوم، معروف به «برج طغرل » است كه در سمت مشرق بقعه «ابن بابويه» قرار دارد و مدفن «طغرل سلجوقى» است. اين برج بعدا در سال ۱۸۸۳ ميلادى (۱۳۰۱هجرى) به دستور ناصرالدين شاه مرمت شد. ولى متأسفانه در جريان تعمير، كتيبه هاى خط كوفى اطراف آن از بين رفت. ـ مترجم.

صفحه از 426