مطالبى اجمالى راجع به تنها نقاطى كه در آن حدود جالب توجه است به پايان مى رسانم؛ مانند بارگاه شاه عبدالعظيم عليه السلام و ويرانه هاى رى و جلگه ورامين.
هر شهر ايرانى ـ خاصّه پايتخت ايران ـ اگر با داشتن بقعه امامزاده اى سرافراز و بنابراين محل زيارت و مورد علاقه مردم نباشد كارش لنگ خواهد بود. از اين بابت خوشبختانه تهران بقعه شاه عبدالعظيم عليه السلام را دارد.
اين مزار كه در زير گنبدى زرّين واقع گرديده و من موقع ورودم به تهران از دور زرق و برق آن را ديده بودم، مى گويند هر ساله سيصد هزارنفر زائر دارد. استنباط من اين است كه بيشتر نويسندگان درباره هويت اين امامزاده راه سهل انگارى پيموده و آن را فقط به نام يكى از مقدّسان اسلام ياد كرده اند، ولى به نظر مى رسد كه ديرزمانى پيش از ظهور اسلام هم آن جا محل با حرمتى به شمار مى رفته و مزار بانويى از زمره مقدّسان بوده كه شايد هم به همين مناسبت هنوز شاه عبدالعظيم عليه السلام مورد علاقه و توجه خاصّ زنان است. بعد از فتح اسلام در اينجا امامزاده حمزه فرزند امام موسى كاظم عليه السلام دفن گرديده و بعد يكى از مقدّسان به نام ابوالقاسم عبدالعظيم عليه السلام را كه از خطر خليفه المتوكّل فرار كرده بود و پنهانى در رى مى زيسته تا در حدود سال 861 هجرى قمرى در گذشته و رفته رفته شهرت وى نام امامزاده را تحت الشعاع قرار داد.
چند تن از پادشاهان بخصوص از خاندان سلطنتى فعلى بر عمارات آنجا و زينت مزار نيك افزوده اند و در اثر همين توجه و اقبال عامّه اطراف آنجا به صورت قصبه عمده اى در آمده است. مسجد در جلگه در گوشه جنوب شرقى پايتخت بالاتر از خرابه هاى رى و در انتهاى برآمدگى كوهستانى كه تهران را به دشت جنوب شرقى مربوط مى سازد واقع گرديده است.
يك رشته باريك خط آهن قراضه كه تنها راه آهن داير در ايران است از ايستگاه نزديك دروازه جنوبى شهر به مقصد امامزاده كشيده شده است، به