آن خرابيها را تكميل كرد، دون روى كلاويخو كه در سال 1404 از آنجا عبور نموده نوشته است شهر عظيمى را سراسر ويران يافته، ولى برجها و مساجدى داشته و نامش شهر رى بوده و تا آن پايه تجديد حيات كرده بود كه فرزند جوان تر تيمور يعنى شاهرخ آنجا را پايتخت خود ساخت و نواده او خليل سلطان بى غيرت كه قلمروى را در مقابل عشق شادالملك دلنواز از دست داد و با عيش و نوش تمام در آنجا زيست و در گذشت. از مرگ شاهرخ تا انحطاط نهايى رى مراحلى متعدد و معلوم هست كه چگونه طى قرون، انحطاط كامل رى حاصل شد و به وضع و حالى افتاد كه اكنون ديده مى شود.
خرابه هاى آن
كامل ترين و صحيح ترين شرح را در باب خرابه هاى فعلى رى در كتاب كرپورتر مى توان يافت كه نقشه اى دقيق هم ضميمه دارد. بعضى از ديوارها و برجهايى كه وى تشخيص داده بود ديگر به صورت وضوح معلوم نيست. مرور زمان و ساختمان راه آهن و رفتار غير قابل عدول تهرانى ها كه هر وقت براى ساختن خانه به آجر احتياج دارند از اين خرابه هاى رى به رايگان به دست مى آورند، همه اين موجبات سبب نابودى آن بقاياى انبوهى شده است كه در اين محل وجود داشته.
پورتر خرابه ارگ مستحكمى را بر قسمت پيش آمدگى سنگى مشرف به جلگه كشف كرده بود و اين بدون ترديد همان آركس ۱ يا اكروپليس بوده كه محيط آن هنوز به طرز رضايت بخش قابل تميز است. در پايين آن هم ارگ مستحكم كوتاه ترى بوده و در حوالى اين قسمت در جلگه محوطه وسيعى كه در