نمى نگريستند و هر آنِ و هر لحظه خود را در آستانه لغزش مى ديدند و هوشمندانه و حزم انديشانه به استوارسازى باورها مى پرداختند. اينان كجا و عالم نمايانِ گردن فراز كِبْرآيين و كبرگستر كه با اندكى اصطلاحات و بافتنى هاى بى پايه و ريشه در شوره زار خود را در «برج عاج» مى نگرند و ديگران را در...
او عالمى زمان آگاه، فقيهى مسئوليت شناس و دانشورى درگير بود. رسالت خود را حركت در جهت هدايت مردم، حضور در «عينيت جامعه» رويارويى با جريان ها و فرهنگ ها و درافتادن با جباران مى ديد. او نه خود را «پلاس خانه» تلقى مى كرد و نه «كعبه» كه بنشيند تا ديگران به سويش بار يابند و با ستايش و كرنش از او هدايت طلبند و او از سر سيرى و با نگاه هاى «عالم اندر سفيه» اندكى افاضه فيض كند.
شگفتا كه پيامبر صلى الله عليه و آله «طبيب دوّار بطبّه» است و عالمانِ مدعىِ وراثت آن عزيزِ ناآرامِ نستوه و خودسوز؛ بسته ذهنانى ساكت، و دلخوش به داشتن چه و چه ها و انبوهى از انباشته هاىِ ناسودمند و ناكارآمد.
عبدالعظيم راهىِ كوى ها و برزن هاست و رهرو آبادى ها و گيتى ها. درگيرى او با جباران و تلاش او در زدايش تحريف از چهره دين و نشان دادن چهره ناب آيين حق و «حق خلافت و خلافت حق» باعث مى شود كه او «باغ و راغ» و «آشيانه و كاشانه» را ترك گويد؛ و دل به حق و نگران سرنوشت راهىِ آبادى ها و ديه ها شود.
افسوسا كه تاريخ را هماره مزدوران تزويرگر، به دستور زورمداران و با حمايت زراندوزان مى نوشتند و در چنين حال و هوايى روشن است كه آنچه مرتبط با قله هاى افراشته انسانيت و چهره هاى منور بشريت و استوارگامى نستوه و درگير با جباريت است، چگونه باز مى تابد و چهره مى نمايد. اين است كه ما از چگونگى رويارويى او با جباران و دستگاه تزويرگستر عباسيان و ابلاغ حق و تفسير واقع صادق دين آگاهى هاى گسترده اى نداريم. همين قدر مى دانيم كه او توانِ زندگى آرام در درون خانه و در ديار خويش را نداشته است. از اين روى سر خويش برگرفته و از