سرداب نشينِ عرش پيما - صفحه 159

ديار خود بيرون رفته و در هول و هراس و به دور از چشم گزمه هاى حكومت به گسترش آيين حق و نمايش چهره والاى حقيقت پرداخته و تا «رى» ره سپرده است. صاحب بن عباد نوشته است:
او با اينكه بزرگ زاده اى بزرگ بود، هراسان از حكومت، شهرها و آبادى ها را درنورديد، و در اين گشت و گذار پنهانى وارد رى شد و در نهانخانه اى به عبادت خداوند پرداخت. روزان در حال روزه بود و شبان به تهجد مى گذرانيد و ۱ ....
عبدالعظيم چهره اى برجسته و عالمى بلند آوازه بود، با اينكه كاملاً در خفا به سر مى برد، حتى براى زيارتِ مزارى كه اكنون در برابر مزارش قرار دارد، در پوشش و ناآشنايى مى رفت. خبر حضورش در آن ديار به شيعيان رسيد. آنان پنهانى به حضورش مى شتافتند و از وى بهره مى بردند؛ تا بالاخره با دلى آكنده از غم و جانى سرشار از ايمان، زندگى را بدرود گفت و يا با توجه به فضاى روزگاران و موضع جهادى و حركت سياسى وى از سوى حكومت، به گونه اى بر زندگيش نقطه پايانى نهاده شد و جام شهادت را سركشيد. اين احتمال با توجه به آنچه آمد، بعيد نمى نمايد. ۲
اين چگونگى ها بوده است كه امامان عليهم السلام شخصيت آن عالم عامل و فقيه بيدار را مى ستودند و پس از بدرودش، مردمان را به زيارت مضجع شريفش فرامى خواندند و زيارت خاكجاى او را چونان زيارت اباعبدالله الحسين عليه السلام تلقى مى كردند. اين همه نبايد بى پيوند با وضع سياسى و فرهنگى آن روزگار باشد. به واقع اين تأكيد بر زيارت آن عالم جليل، نوعى رويارويى با حاكميت بود كه همى در خاموش ساختن شعله هاى خشم و خيزش عليه خود مى كوشيد و وجود عالمان علوى و فقيهان علوى انديش و مزار مجاهدان از آن تبار را نُمادى عليه خود و حاكميت و

1.خاتمه المستدرك الوسائل، ج۴، ص۴۰۴.

2.ر.ك: مقاله «تحقيقى درباره ارتحال عبدالعظيم حسنى» به قلم سيد صادق حسينى اشكورى، مجله آينه پژوهش شماره ۸۰، ص۴، كه قرائنى بر استوارى اين احتمال آورده است.

صفحه از 160