اين قصيده را كجورى در شب نيمه شعبان 1288 به درخواست دوستى به نظم كشيده است و البته به قوّت اشعار سابق نيست:
بر هستى خويش حجتى دارد حقو از اين حجّت مسرتى دارد حق
مرات جمال ذوالجمالى راچشمى خواهد كه صورتى دارد حق
يكتاست خدا و خواست ازين حجّتظاهر سازد كه وحدتى دارد حق
حق بين بايد كه تا ببيند حق راو آنكه داند حقيقتى دارد حق
هر كس خواهد كه حق ببيند پيدابا اين حجّت شباهتى دارد حق
در روز نخست خواست يزدانشدر عين فراق وصلتى دارد حق
در پرده غيب كرد پنهانشتا دانى كه غيبتى دارد حق
رحمت آمد زحق به خلقان يكسرصد رحمت چه رحمتى دارد حق
اين قامت را هر آنكه بيند داندقطعاً فردا قيامتى دارد حق
آن روى نكوى، هر كه بيند گويدبرتر زجهان جنّتى دارد حق
آن لعل لب خندان را بينى گوئىاندر كوثر سقايتى دارد حق
عالم همه حجت است و حجت عالمبا اين حجّت محبّتى دارد حق
از سلسله مشك موى عنبر سايشاز ظلمت شب حكايتى دارد حق
از آئينه جمال مهر افروزشزانوار كواكب آيتى دارد حق
اين دايره وجود را قطبى بايدو اين اشياء را مشيّتى دارد حق
از خَلقِ مشيّت است اشياء پيداو از خلقِ مشيّت حكمتى دارد حق
تركيب عناصر وجودش را ديدمدانستم بساطتى دارد حق
آثار و صنايع الوهيّت رادر اين حجّة سجلّتى دارد حق
آفاق وجود و انفس امكانىاز اين آية دلالتى دارد حق
گويند خداى لا مكانست بلىدر اين حجّة مكانتى دارد حق
برداشت خداى نه سپهر گردوناكنون بنگر چه قوتى دارد حق
حاشا للّه ولو حش اللّه منهاين دست خداست قدرتى دارد حق
از اين حجّة خداى احيا سازدو از اين حجّة امانتى دارد حق
و از اين حجّة رواج ايمان گرددو از اين حجّة شريعتى دارد حق
اين دولت آخر الزّمان است آخردر طور وجود جلوتى دارد حق
و آن دولت كفر مى نماند هرگزروزى آيد كه رجعتى دارد حق
از اين حجّة بقاء عالم پيداو از اين حجّة عنايتى دارد حق
امروز كه روز نيمه شعبان استاندر عالم ولادتى دارد حق
امروز مباركست و فرّخ روزىاللّه اللّه چه بهجتى دارد حق
در دولت شاه ناصرالدّينامروز نگر چه نصرتى دارد حق
از طينت خو بِرَسْت آن شاهدر مركز خاك عشرتى دارد حق
زين عيد سعيد جشن مسعودامروز به خلق رأفتى دارد حق
جاويد و مدام دولتش بادتا هست خدا و عزّتى دارد حق۱