ديگران باشد و گفتارشان براى خشنودى يزدان، خدا بنگرند و از خود بگذرند، مردم را راهبَر باشند نه راهبُر، آنچه گويند بكنند و آنچه مى كنند
ستايش باشد نه نمايش، فرومايه را بر توانگرى برترى ندهند و از آنچه ناشايسته است چشم پوشند، و بر آنچه بايد كنند چشم گمارند، دلهايشان به دوستى خدا استوار و هميشه تنهايشان رنجور و نزار باشد، مردم از بدى ايشان در پناه باشند و به نيكى آرزومند، بر دشمن ستم نكنند و نافرمانى دوست را روا ندارند، چون شب در آيد به پاى بندگى برخيزند و اشك شرمندگى بر رخساره ريزند، گوششان به فرمان و نامه آسمانى بر زبان، چون ياد از بهشت كنند از بسيارى اميدوارى بر آن بنگرند و چون به دوزخ بنگرند از ترس و بيم خون بگريند، چون روز آيد براى درماندگى بيچارگان بشتابند و از يارى درويشان درنگ و دريغى ندارند، از پادشاه خواهش داد كنند و براى خواهش تن وى را رنجه ندهند، اگر كارشان براى خدا باشد گفتارشان در دل آگاه پادشاه بسيار بزرگ آيد، و اگر نه از هر كس كوچكتر و از هر چيز پست تر باشند ۱ .در اين پيمان نامه، عقائد شش گانه درباره مسأله معراج، سؤال قبر، پل صراط و غيره را چنين نگاشته:
نخست: بالا رفتن پيغمبر برگزيده است از زمين به آسمانها با همان تن پاك ديده شده در پايان شب كه انجام آن رفتن رسيدن به خداوند بود، و كسى هم در ميان نبود و سخنان چند شنود و برگشت و به بستر خواب خويش آرميد، و هر كس جز اين سخن گويد پيغمبرى او را نخواسته است.
دوم: گرويدن به پرسش دو فرشته فرخنده است در گور. سوم: كشيدن پل است بر دوزخ براى گذشتن كه درازى آن سه هزار سال