كتاب«جنة النعيم»و واعظ كجوري - صفحه 209

مى نمايد.
چهارم: آويختن ترازوى دادخواهى است براى سنجيدن كارها.
پنجم: هستى بهشت و دوزخ است در آسمان و زمين نه آنكه سپس آفريده شود.
ششم: راست دانستن مرگ و برخاستن مردگان از گورهايشان با همان تنهاى فرمان برده و گناه كرده، و برپاشدن روز رستاخير است براى سزا دادن.
و اين شش چيز، پى و بن و بيخ اين درخت برومندند ۱ . در جايى ديگر هنگام سفارشى اخلاقى ـ عرفانى كه گزيده اى از آن را نقل مى كنيم مى گويد:
روزگارى كه آدم عليه السلام را وفا نكرد با تو كى كند ؟ و عمرى كه بر نوح عليه السلام بپايان رسيد به تو كى بقاء دارد ؟ و اجلى كه بر خليل تاختن آورد تو را كى فرو گذارد ؟ چندين هزار سال است كه اولاد آدم اندرين سفرند، از اصلاب به ارحام مى آيند و از ارحام به پشت زمين و از پشت زمين به شكم زمين مى روند، چنانكه شيخ فرمود:
تو كه بر پشت زمينى همه وقت آن تو نيست ديگران در شكم مادر و پشت پدرندپس همه عالم گورستان است. سر بر آر و از آسمان بپرس كه چند پادشاه ياد دارى، و چشم بر زمين افكن كه در شكم چند نازنين گذارى ! پس از عهد آدم إلى زماننا كسى از مرگ نرست و تو هم نخواهى رست، يعنى: اين دردى است بى درمان و جراحتى است بى مرهم، مرحله ايست رفتنى، و گلى است چيدنى، و راهى است ديدنى، و غنچه اى است شكفتنى، و

1.همان، ص ۳۲۲.

صفحه از 258